رمان مادمازل پارت 128 4.3 (35)

۲ دیدگاه
      نونهای گرمی که خریده بودم رو گذاشتم رو میز و با عجله به سمت چایی ساز رفتم. خاموشش کردم و آب داغ رو ترجیحا ریختم توقوری خوشگلی…

رمان مادمازل پارت ۱۲۶ 4.5 (35)

۳ دیدگاه
    به صورت و به اون لبخند محو روی صورتم خیره شد اما درنهایت معترض نشد. بدون رها کردن دستش کنترل رو برداشتم و با خاموش کردن تلویزیون بلند…

رمان مادمازل پارت ۱۲۴ 4.1 (37)

۲ دیدگاه
        همینکه به سمتشون رفتم صحبتهاشون قطع شدن و دیگه در مورد نیکو و رهام صحبتی نکردن. نمیدونم چرا اما انگار آسیه خانم ترجیح میداد من این…

رمان مادمازل پارت ۱۲۱ 4.1 (25)

۲ دیدگاه
        نمیدونم چرا اما احساس میکردم نیکو یه نیمچه مشکوک میزنه! اینکه بگم در چه موردی مشکوک میزنه رو نمیدونم ولی بعضی رفتارهاش خصوصا ترس و نگرانیش…

رمان مادمازل پارت ۱۲۰ 3.9 (38)

۱ دیدگاه
        صداشو برد بالا و گفت:     -به درک که حذفت میکنن.تو هیج جا نمیری…     نمیتونستم به نرفتن فکر نکنم.اینهمه بخونی بخونی زحمت بکشی…