رمان مادمازل پارت۱۶۳ 3.6 (14)

۵ دیدگاه
        دستمو به آرومی پشت گردنم کشیدم و نگاهمو دوختم به رو به رو. این روزها خودمم نمیدونستم دارم چیکار میکنم! نمیدونستم چی خوبه و چی بد…

رمان مادمازل پارت ۱۶۲ 4.3 (27)

۱ دیدگاه
      فقط بهش خیره موندم بدون اینکه حرفی واسه گفتن داشته باشم. وقتی حقیقت رو میدونست چه جوری میشد لب به انکار حقایق گشود! در هر صورت مثل…

رمان مادمازل پارت ۱۵۹ 4.5 (22)

۳ دیدگاه
    دلتنگی بهانه ی قانع کننده ای نبود. کافی بود یه نفر اینجا به گوش بابا یا مامانی که میدونستم همنی منشی نفوذی و آنتنشون هست برسونه ترگل پاشو…

رمان مادمازل پارت ۱۵۸ 4 (22)

۱ دیدگاه
        بعد از کلی گشت و گزار و خرید خسته و کوفته و بی رمق خودمونو رسوندیم یه فست فودی تا ناهارمونو اونجا بخریم! در انتظار غذا،…

رمان مادمازل پارت ۱۵۷ 4.3 (21)

۶ دیدگاه
      جلوی یکی از پاساژهایی که معمولا همیشه بخش زیادی از خرید منو و نیکو اونجا بود،باهاش قرار گذاشتم ولی اینبار دیگه نمیشد گفت طبق معمول و مثل…

رمان مادمازل پارت ۱۵۶ 4.1 (31)

۳ دیدگاه
        اگه بیشتر تحویلش نگرفته بودم، اگه زده بودم تو پَرش و بعد از اون اخلاق چندش و مزخرفش باهاش رابطه جنسی برقرار نمیکردم حالا اینجوری قرص…

رمان مادمازل پارت۱۵۲ 4.4 (39)

۲ دیدگاه
        و باز اوم موبایل لعنتی تو دستم ویبره خورد. با اخلاق گند و مزخرفش آشنایی داشتم و میدونستم اگه جواب ندم اونقدر زنگ میزنه تا بالاخره…

رمان مادمازل پارت ۱۴۹ 4.5 (27)

۲ دیدگاه
      چشمهام روی صورتش به گردش دراومد. روی صورتش که یه لبخند طمع کارانه روش جا خوش کرده بودم. یعنی من رستارو میپیچوندم و… و در لحظه یه…