رمان ترنم پارت 205 سال پیش۱ دیدگاه به نزدیکی عمارت که رسیدم ماشین های پارک شده فامیل رو دیدم . از تعدادماشین ها مشخص بود کسی هم از قلم نیفتاده در ماشینمو محکم کوبیدم . اصلا…
رمان ترنم پارت 195 سال پیش۵ دیدگاه دلم مثل سیر و سرکه میجوشید … چکار میخواست بکنه ! چرا اینطوری میکرد باهام … وقتی لب هامو میبوسید مغزم از کار می افتاد . اما وقتی از…
رمان ترنم پارت 185 سال پیش۳ دیدگاه با حرص گفتم – گمشو از اینجا. پست عوضی … الان زنگ میزنم به بابام مثل دیوونا ها شرول کرد به زنگ و در زدن و داد زد –…
رمان ترنم پارت 175 سال پیش۲ دیدگاهبرو میز رو بچین تا من بیام شوکه بودم اما هیچی نگفتم . غذاهارو گرفتم و بدون نگاه کردن به اون دختر رفتم داخل لحظه آخر برگشتم سمت در و…
رمان ترنم پارت 165 سال پیش۱ دیدگاهدر حال مرگ هم باشم دیگه به بابا زنگ نمیزنم . این بود محبت و عشق پدری ؟ این بود ارزش من برای بابا ؟ با صدای زنگ موبایلم به…
رمان ترنم پارت 155 سال پیش۱۷ دیدگاه چون هنوز خودم هم بهش مطمئن نبودم که میتونم به عنوان فرد اول در نظرش بگیرم یا نه. درسته احساسم ترنمو میخواد … اما منطق … منطق هم مهمه…
رمان ترنم پارت 145 سال پیش۱ دیدگاه نمیدونم چرا دروغ گفتم … باید واقعیتو میگفتم اما اگه میگفتم من دارم میرم چون تو دوست دختر داری حتما بهم میخندید و میگفت مگه من بهت گفتم بیا…
رمان ترنم پارت 135 سال پیش۱ دیدگاه اصلا بقیه چی راجبم فکر میکردن ؟ دستمو به سمتش دراز کردم و گفتم – درست نیست … بهتر بمونم خونه … شونه بالا انداخت و به سمت واحدش…
رمان ترنم پارت 125 سال پیش۵ دیدگاه تخت و کمدمو بردن برام تو اتاق خواب و تمام … چیز دیگه ای نبود برای زندگی . با رفتن کارگرها نگاهی به دنیای آشفته دورم انداختم نشتم رو…
رمان ترنم پارت 115 سال پیشبدون دیدگاهخودمو بهش فشردمو گفتم – کجا عزیزم؟ ترنم :::::::::::: نمیفهمیدم چی شده . بابا گفت شب اومدن تکلیفو روشن میکنیم . اونوقت تا اومدن بحث صیغه و جواب مثبت بابا!…
رمان ترنم پارت 105 سال پیش۲ دیدگاه امیر سر تکون داد و بدون اینکه چیزی بگه مشغول نهارش شد یکم تو سکوت گذشت که گفتم – به نظرت چکار کنم آشتی کنه ؟ – نظری تو…
رمان ترنم پارت 95 سال پیش۱ دیدگاه به چیزی که هیچ ربطی به من نداشت سام بود. سریع جواب دادم – بله ؟ – ترنم کجاست ؟ – خونشون ! با این حرفم مکث کرد که…
رمان ترنم پارت 85 سال پیش۱ دیدگاهگرمای لیوان حس خوبی بهم میداد . امیر آروم پرسید – میخوای دوش بگیری ؟ – نه … خوبم … صبح میرم دنبال کلید ساز … – مگه بابات اینا…
رمان ترنم پارت 75 سال پیش۲ دیدگاه همه مشغول هم بودن با ترس دوئیدم سمت در … اما کجا باید مرفتم تنهایی. کاش سوئیچ سام رو میگرفتم برگشتم که برم سوئیچو بردارم اما مستقیم تو سینه…
رمان ترنم پارت 65 سال پیش۲ دیدگاه نگاهم رو سام بود و دیدم از همون قرص های همیشگیش از جیبش بیرون آورد این بشر عوض نمیشد ! پوزخندی زدم و به صندلیم تکیه دادم اما به…