رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۴۲ 4.5 (43)

۳ دیدگاه
          دوباره دیوونه شده بودم. دوباره صداها اومدن توی ذهنم:   – بی خایه… نتونستی بکشیش! تخم نداری بکشیش… -تو قاتل نیستی رویین… قاتل نیستی… -جربزه…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۴۱ 4.6 (47)

بدون دیدگاه
بی مقدمه گفت: – رویین! اسمم رویینه. ****  ◄ روییــــــن ► – چرا نمی کشیش؟ نمی تونی؟ آره تو همیشه بی جربزه و بی خایه بودی! انتظاری ازت ندارم… به…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۳۹ 4.5 (60)

۲ دیدگاه
رفتم دوش گرفتم و موهامو سر حوصله خشک کردم.   این درحالی بود که از استرس داشتم توله سگ میزاییدم!         حقیقتش رو بخوام بگم به گه…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۳۷ 4.3 (38)

۲ دیدگاه
        یه صدای عجیب می اومد! مطمئن بودم! صدای ساز دهنیه!   بسم الله ـی زیر لب گفتم! این جا جن زده شده بود؟ کسی این جاها…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۳۶ 4.2 (35)

۴ دیدگاه
            متعجب نگاهش کردم! یعنی چی خیلی چیزا رو تغییر میده؟ مگه برنامه ریزی ای از قبل انجام شده که حالا جواب رد من باید…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۳۲ 4.5 (34)

۲ دیدگاه
          وارد جاده اصلی شدم و به اطلاعات جدیدی که امروز بهم رسیده بود فکر کردم!   پس همسایه دوست داشتنی و خوش اخلاقم مرزبان بود!…