رمان هیلیر پارت ۸۶ 4.6 (70)7 ماه پیش۲ دیدگاه خودمو بهش رسوندم و سریع درشو باز کردم و رفتم تو. شروع کردم به گشتن. توی سالن اصلی و آشپزخونه که نبود. سرویسای پایین رو هم…
رمان هیلیر پارت۸۵ 4.5 (64)7 ماه پیشبدون دیدگاه دلیار از دو روز پیش که دیدمش دیگه سراغم نیومده بود! من نرفته بودم اون جا و اونم هیچ خبری نگرفته بود ازم و اصلا نمیدونستم الان…
رمان هیلیر پارت۸۴ 4.7 (49)7 ماه پیش۲ دیدگاه حس غریبی داشتم، از جا بلند شدم. هر چیزی که بود می دونستم دلم نمیخواد دوباره با دلیار رو به رو بشم. حداقل امروز رو… …
رمان هیلیر پارت ۸۳ 4.6 (63)7 ماه پیش۱ دیدگاه سرشو برگردوند و گفت: – متاسفانه کسی که دنیاتو این قدر رنگی کرده خودش کور رنگی داره! سرمو گذاشتم روی سینه اش و لب زدم:…
رمان هیلیر پارت ۸۲ 4.7 (65)7 ماه پیش۲ دیدگاه موهاشو آروم دادم پشت گوشش و گفتم: – ولی عشق خیلی قشنگه! لب زد: – دیگه حتی بهش باور هم ندارم. اسمش که…
رمان هیلیر پارت ۸۱ 4.6 (52)8 ماه پیش۱ دیدگاه دستش نشست روی موهام و بی حواس یه طره او پیچید دور انگشتش و لب زد: – من دلم نمی اومد مدیا حتی یه آخ بگه! دلم…
رمان هیلیر پارت ۸۰ 4.7 (58)8 ماه پیش۲ دیدگاه نگاه تحقیر آمیزی بهم انداخت و گفت: – این دیگه مشکل من نیست! آهی کشیدم و گفتم: – کسی که به اون زیبایی پیانو…
رمان هیلیر پارت ۷۹ 4.5 (66)8 ماه پیشبدون دیدگاه کاش م دونستم قراره به این زودی بمیرم! کاش می دونستم این جا پایان زندگیمه! حداقل یه بار می تونستم رویین رو به زور ببوسم! خیلی…
رمان هیلیر پارت ۷۸ 4.7 (63)8 ماه پیش۲ دیدگاه چشمامو بستم و هم زمان که صدای قشنگ و پر قدرت قلبش رو گوش می دادم لب زدم: – هیششش! صدامونو میشنون. فقط موهامو نوازش کن……
رمان هیلیر پارت۷۷ 4.5 (68)8 ماه پیش۱ دیدگاه لب زدم: – دستتو بکن توی موهام. نیشخندی زد و گفت: – خوشت اومده انگار. بی اون که بخوام بهانه بیارم گفتم: …
رمان هیلیر پارت ۷۶ 4.4 (80)8 ماه پیش۲ دیدگاه با صدایی که خودمم به زور میشنیدم پچ پچ وار گفتم: – پیدامون میکننن … مطمئنم! تو رو می کشن و بعد چون من شاهد قتل…
رمان هیلیر پارت ۷۵ 4.6 (62)8 ماه پیش۲ دیدگاه دستشو گرفتم و کشیدم و گفتم: – باید… بریم… تورو…خدا… دستمو کشید و عصبی گفت: – چه مرگته؟ با استرس به جاده پشت…
رمان هیلیر پارت ۷۴ 4.7 (60)8 ماه پیش۱ دیدگاه رویین اصلا به تو به اون دید نگاه نمی کنه، اصلا بهت حس نداره بعد تو تو فکر هورنی بودن خودت و سرد بودن اون هستی؟ …
رمان هیلیر پارت۷۳ 4.5 (64)8 ماه پیشبدون دیدگاه پرسیدم: – چرا نمی فهممت؟ سر تکون داد و غمگین گفت: – جعبه مداد رنگی من از سفیده تا سیاه. باکس مداد رنگی من…
رمان هیلیر پارت ۷۲ 4.4 (64)8 ماه پیشبدون دیدگاه برای خودمم عجیب بود تا این حد دوست داشتن یه نفر… هم دوستش داشتم و هم تموم وجودش پر از راز بود برام. تموم دنیاش پر…