رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت۷۱ 4.3 (65)

۴ دیدگاه
    سری تکون داد و گفت:   – طعم حماقت میده این ماکارونی! طعم آرامش قبل از طوفان! طعم بی خیالی قبل از اتفاق افتادن یه فاجعه..   مشخص…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۷۰ 4.6 (49)

۶ دیدگاه
      نفس خشمگینی کشید، دستاشو مشت کرد و چهره اش کبود شد. هر آن احتمال دادم منفجر شه ولی دست آخر نفس عمیقی کشید و لب زد:  …
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۶۹ 4.5 (56)

۱ دیدگاه
      دفترو برداشتم، چسبوندمش به سینم و پرسیدم :   – فکر کردی رو پیشنهادم؟ الان دوستیم؟   اخم کرد و گفت:   – نه!   خنده شادی…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۶۸ 4.5 (50)

۲ دیدگاه
    انگشت شستشو کشید روی گونم و مبهوت گفت:   – الان چی صدا زدی منو؟   هیچی نگفتم. فقط نگاهش کردم. اما چهره دلیار یه طور عجیبی بود!…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۶۴ 4.6 (60)

۳ دیدگاه
        موهای بلندش پشت سرش موج بر می داشتن، پیرهن و شلوار یه دست مشکی پوشیده بود و با نهایت سرعت می دوید سمتم…   گاز دادم،…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت۶۳ 4.6 (65)

۲ دیدگاه
    مطمئنم، مطمئنم این صدا رو یه جایی شنیده بودم:   – قرار بوده کارش نهایتا سه روز طول بکشه ولی اصلا گم و گور شده. فکور در به…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۶۱ 4.7 (42)

۱ دیدگاه
      امروز هفتمین روزی بود که رویین رفته بود! لعنتس از دستم فرار کرده بود و منو رها کرده بود وسط این جنگل بی در و پیکر…  …
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت ۵۹ 4.5 (40)

۳ دیدگاه
    حالا که از خونه اون دختر اومده بیرون دوباره صداهای مغزم شروع به حرف زدن کرد بودن. بهشون بی توجهی کردم. اومدم روی اب و همون جا شناور…
رمان هیلیر

رمان هیلیر پارت۵۷ 4.5 (43)

۱ دیدگاه
      چشماشو تو کاسه چرخی داد و گفت:   – تو قرار نیست منو بکشی رویین. یه چیزی رو یادم رفت بهت بگم!   خدایا چرا نم یترسید…