رمان پوکر پارت آخر5 سال پیش۱۰ دیدگاهاز جیب شلوارش آدرسی بیرون میاره و نشونش میده . پسرک هم شروع میکنه به مسیر دادن و کوچه به کوچه تا دم خونه ای که میخواد بره با گفتن…
رمان پوکر پارت 145 سال پیشبدون دیدگاهریه های من خودشون رو یه گوشه جمع میکنن و اون برای اکسیژن گرفتن بین مکالممون وقفه میندازه. – مثلا ،… اون قدر که ،… جریان خواستگاری کردن من و…
رمان پوکر پارت 135 سال پیشبدون دیدگاه– اوهوم … آرزو… چطوری با این احمق دوست شدی ؟ هر چند بدک نبود . به چموش بازی تو در . بوی سوختگی دلم رو میشنوم . حرارتش تمام…
رمان پوکر پارت 125 سال پیشبدون دیدگاهبهنام هر دو دستش رو توی جیب های روپوشش فرو برده ومتفکر بهم خیره شده . چیزی برای گفتن ندارم تا این که خودش به حرف میاد . – این…
رمان پوکر پارت 115 سال پیشبدون دیدگاه– نبضش ضعیفه . یخ کرده . – بیا فعلا این رو بهش بده . صدای نگران کاوه به دلم چنگ میزنه . به بی قراریش قرار میگیرم . –…
رمان پوکر پارت 105 سال پیشبدون دیدگاه– بذار بگذره . الان وقت خوبی نیست . – الان می خوامش . مهرنوش احمق نیست که نفهمه … نفهمه … نفهم … من چطوری نفهمیدم ؟… شاید هم…
رمان پوکر پارت 95 سال پیشبدون دیدگاهچشمم به ویترین مغازه ها هست و نیست . مردی که داره یه کم جلوتر قدم برمیداره . دود سیگارش رو سخاوتمندانه به ریه های بدبختم میفرسته و من حتی…
رمان پوکر پارت 85 سال پیشبدون دیدگاه– چرا باید روی خانواده ای حساب باز کنم که پسرشون هم حسابشون نمیکنه . اون قدر که حتی خبر ندارن پسرشون دنبال من افتاده بوده و تا پای ازدواجم…
رمان پوکر پارت 75 سال پیشبدون دیدگاهفقط سر تکون میدم . موهام رو از روی گردنم کنار میزنه . با لحن نرمی زیر گوشم آهسته پچ پچ میکنه. – میخوای بقیه رو بذاریم سرکار؟ نگاهی به…
رمان پوکر پارت 65 سال پیشبدون دیدگاهتا الان با خودم میگفتم شاید خواهرش باشه یا فامیله یا نمی دونم یه چیزی شبیه به این ها اما این چیزی نیست که انتظارش رو داشتم . – گفتی…
رمان پوکر پارت 55 سال پیشبدون دیدگاه– نه مثل اینکه خودم باید یه کلاس دفاع شخصی برم . در برابر تو امنیت جانی ندارم . لبخند بی روحش هم پرپر میشه و ادامه میده . –…
رمان پوکر پارت 45 سال پیشبدون دیدگاهیه جرقه کافیه تا دوباره یاد دیروز بیفتم . وقتی بعد از چند ساعت سوال و جواب بی وقفه برگشتم شرکت تا کارهام رو جمع کنم و ببرم خونه که…
رمان پوکر پارت 35 سال پیشبدون دیدگاهکاوه جز تذکر دادن که پاهام رو چه جوری خم کنم یا چوب ها رو چطور توی دستم نگه دارم حرف دیگه ای نمی زنه . من هم به خودم…
رمان پوکر پارت 25 سال پیشبدون دیدگاهبه سرتا پام نگاهی میندازه. کتش رو کنار میزنه ، هر دو تا دستش رو توی جیب های شلوارش فرو میبره و شونه هاش رو عقب میده. – گفتم که…
رمان پوکر پارت یک5 سال پیشبدون دیدگاه عنوان کتاب:پوکر نویسنده: Havva7(م.فراهانی) ژانر: پلیسی ، هیجانی ، عاشقانه فصل اول گفتند حکم ؟ ورق دست گرفتیم و خندیدیم قرار شد حکم آفتابگردان باشد / تمام سر ها…