لیلا داخل می شود چشمانش خون است دستش را مشت می کند به قفسه سینه اش می کوبد و ضبحه می زند:حاجی بچمو پرپر کردی…چکارکردید؟بچم چهار روزه خونه نیومده…روی زمین…
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 💗#او_را … 💗 #قسمت_چهارم اینقدر مشغول حرف شدیم که اصلا یادمون رفت میخواستیم بریم بیرون!! ترجیح دادیم همین یکی دوساعت باقیمونده رو هم خونه بمونیم. -دیگه چه خبر؟ -هیچی،کلاس،سعید،سعید،کلاس😊…