پارت پسرخاله در کانالمون قرار گرفت کسانی که تلگرام دارن از این لینک استفاده کنن https://t.me/romanman_ir/20518 کسانی که تلگرام ندارن از این لینک استفاده کنن https://t.me/s/romanman_ir/20518
خزانم باش پارت هفدهم 🍁🍁🍁 نه نه نه نمیشه،نفهمیده،اصلا با ما نبود،مطمئنم به خزان نگاهی انداختم رنگش به شدت پریده بود و به سختی نفس میکشید البته وضعیت منم بهتر…
+پسرم پاشو از صبح هیچی نخوردی مریض میشی دورت بگردم با شنیدن صدای مامان چشمامو باز میکنم ساعت ۹ و نیم بود عامر:عه مامان انقدر لوسش نکن سن بابابزرگه منو…
_توقع نداشته باش مثل قبل باهات رفتار کنم بابا.راستی عموینا چرا نیومدن؟ بابا:اومم زن عموت یکم مریض بود بخاطر همون گفتن نمیتونیم بیایم. _آها باشه من برم ببینم سحر کجاست…
خشیار: «آقا دخترِ داره میره تو خونه،چیکار کنیم بگیریمش؟ خشایار«هیچ کاری نکنید تا من بیام «چشم آقا گوشی رو قطع کردم خوب خزان با پاهای خودت به قتلگاهت اومدی،منتظرم باش…