با فشار نفسم رو بیرون دادم و جیغ خفه ای کشیدم. – لاقل به حرمت اون دختری که اون بیرون داره به امید ادامه زندگیش با تو، خوشحالی میکنه، تمومش…

🥂فلور🥂 تو خودم جمع شدم ، چند وخته اینجام؟ یه ماه؟ کمتر؟ یا بیشتر ..! نمیدونم… در باز شد و نور تابید تو صورتم ، دستمو جلوی چشمام گذاشتم با…

من فهمیده بودم دوست داشتن به مدتش نیست!گاهی ما تو یه نگاه یا حتی تو چندساعت، عاشق و دلباخته ی کسی میشیم که شدت و میزانش با چندسال برابری میکنه!…

#گذشته 🙃 کیان 🙃 پرتش کردم کنار سارا … هر دوشون خواب بودن ؛ محلول خواب آوری که اسپری کرده بودم توو فضای ماشین ، مث اینکه خوب تاثیرشو گذاشته…

سرم رو به بالشت تقریبا فشار داد. – من اراده کنم بهترین سرویس های خواب رو واسه بچه‌م می سازن، اون وقت می خوای پاشی بری اونجا؟ لازم نکرده …بگیر…

این التماس ها برای مرد ها گاهی نه تنها جنبه اصلی رو ایفا نمی کرد بلکه در اکثر اوقت کسایی مثل ماهد رو بیشتر تحریک می کرد تا با اشتیاق…

هوفی کشیدم و با کمی مکث ، سوار ماشین شدم … همینکه سوار شدم بوی عطری که توو فضای ماشین می پیچید رو حس کردم … ماشینو روشن کرد ،…

چیزی نگفتم وتا ده دقیقه بعدش حتی منتظر بودم رو کنه سمتم و با لبخند بگه شوخی کرده و از دلم دربیاره اما این اتفاق اصلا نیفتاد.خیلی برج زهرمار تشریف…

ماشین را پارک می کند تله کابین رامسر کمی به آن طرف تر خیره می شوم از ماشین شاسی بلندی اول آریان سپس حورا ،حلما و پسرشان پیاده می شودند…

صدای موزیک توی بیرون اوج گرفت و قشنگ مشخص بود براشون مهم نیست داماد کجاست. البته که کسی حق نداشت حتی از امیر چنین سوالی بپرسه.   با همون آهنگی…

دقیق نگاهم کرد. – من ترتیبشو میدم! آیدا رو میتونی تا پس فردا مرخصش کنی، تجهیزات نمیخواد فقط یه دستگاه تنفس کافیه. می خواست همچین کاری بکنه واقعا؟ باید چیه…

ــ ت..تو .. بابای اونی؟ اوهومی گفتم که بازم زد زیر گریه مرده شورتو ببرن ، همش گریه گریه گریه مخم رفت! دستشو گرفتم و دنبال خودم بردمش تو ماشین…

دختری با کتونی های قرمز، کوله پشتی آبی باخال های سفید و موهای لختی که بازیچه دستهای باد شده بودن کی میتونست باشه جز نیکو…!؟ تکیه داده بود به تیر…

🤟🏿آرتا🤟🏿 گوشیمو برداشتم و اینترنتمو روشن کردم چهار تا پیام داشتم تو واتساپ که یکیشون مالِ فلور اون یکی ارکا و اون یی سارا و آخری … آخری مالِ بابا…

بعد از یکم جر و بحث ، مامان بدون خداحافظی گوشی رو قطع کرد … . با پیچیدن بوق ممتد توو گوشم ، پوزخند تلخی زدم و گوشیو پایین گرفتم…