رمان ترنم پارت 20

۱ دیدگاه
  به نزدیکی عمارت که رسیدم ماشین های پارک شده فامیل رو دیدم . از تعدادماشین ها مشخص بود کسی هم از قلم نیفتاده در ماشینمو محکم کوبیدم . اصلا…

رمان ترنم پارت 19

۵ دیدگاه
  دلم مثل سیر و سرکه میجوشید … چکار میخواست بکنه ! چرا اینطوری میکرد باهام … وقتی لب هامو میبوسید مغزم از کار می افتاد . اما وقتی از…

رمان ترنم پارت 18

۳ دیدگاه
  با حرص گفتم – گمشو از اینجا. پست عوضی … الان زنگ میزنم به بابام مثل دیوونا ها شرول کرد به زنگ و در زدن و داد زد –…

رمان ترنم پارت 17

۲ دیدگاه
برو میز رو بچین تا من بیام شوکه بودم اما هیچی نگفتم . غذاهارو گرفتم و بدون نگاه کردن به اون دختر رفتم داخل لحظه آخر برگشتم سمت در و…

رمان ترنم پارت 16

۱ دیدگاه
در حال مرگ هم باشم دیگه به بابا زنگ نمیزنم . این بود محبت و عشق پدری ؟ این بود ارزش من برای بابا ؟ با صدای زنگ موبایلم به…

رمان ترنم پارت 15

۱۷ دیدگاه
  چون هنوز خودم هم بهش مطمئن نبودم که میتونم به عنوان فرد اول در نظرش بگیرم یا نه. درسته احساسم ترنمو میخواد … اما منطق … منطق هم مهمه…

رمان ترنم پارت 14

۱ دیدگاه
  نمیدونم چرا دروغ گفتم … باید واقعیتو میگفتم اما اگه میگفتم من دارم میرم چون تو دوست دختر داری حتما بهم میخندید و میگفت مگه من بهت گفتم بیا…

رمان ترنم پارت 13

۱ دیدگاه
  اصلا بقیه چی راجبم فکر میکردن ؟ دستمو به سمتش دراز کردم و گفتم – درست نیست … بهتر بمونم خونه … شونه بالا انداخت و به سمت واحدش…

رمان ترنم پارت 12

۵ دیدگاه
  تخت و کمدمو بردن برام تو اتاق خواب و تمام … چیز دیگه ای نبود برای زندگی . با رفتن کارگرها نگاهی به دنیای آشفته دورم انداختم نشتم رو…

رمان ترنم پارت 11

بدون دیدگاه
خودمو بهش فشردمو گفتم – کجا عزیزم؟ ترنم :::::::::::: نمیفهمیدم چی شده . بابا گفت شب اومدن تکلیفو روشن میکنیم . اونوقت تا اومدن بحث صیغه و جواب مثبت بابا!…

رمان ترنم پارت 10

۲ دیدگاه
  امیر سر تکون داد و بدون اینکه چیزی بگه مشغول نهارش شد یکم تو سکوت گذشت که گفتم – به نظرت چکار کنم آشتی کنه ؟ – نظری تو…

رمان ترنم پارت 9

۱ دیدگاه
  به چیزی که هیچ ربطی به من نداشت سام بود. سریع جواب دادم – بله ؟ – ترنم کجاست ؟ – خونشون ! با این حرفم مکث کرد که…
رمان استاد خلافکار

رمان ترنم پارت 8

۱ دیدگاه
گرمای لیوان حس خوبی بهم میداد . امیر آروم پرسید – میخوای دوش بگیری ؟ – نه … خوبم … صبح میرم دنبال کلید ساز … – مگه بابات اینا…

رمان ترنم پارت 7

۲ دیدگاه
  همه مشغول هم بودن با ترس دوئیدم سمت در … اما کجا باید مرفتم تنهایی. کاش سوئیچ سام رو میگرفتم برگشتم که برم سوئیچو بردارم اما مستقیم تو سینه…

رمان ترنم پارت 6

۲ دیدگاه
  نگاهم رو سام بود و دیدم از همون قرص های همیشگیش از جیبش بیرون آورد این بشر عوض نمیشد ! پوزخندی زدم و به صندلیم تکیه دادم اما به…