رمان انرمال

رمان رسم دل پارت۱۲۵

بدون دیدگاه
    * شیدا *   از جام بلند شدم و آبی به صورتم زدم. سر دردم کمتر بود ولی اذیتم می‌کرد. زنگ آیفون رو زدم تا اکرم خانم صبحانه‌ام…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۲۴

بدون دیدگاه
      حرفی که شیدا زد باعث شد هر سه ساکت بشن و حرفی برای گفتن نداشته باشن. سارا و کیاوش که از این قضیه شرمنده و ناراحت بودن.…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت۱۲۳

بدون دیدگاه
    احساس کرد برای اولین بار توی این چند روزی که ویارش شده بود این بوی غذا حالش رو که بد نمی‌کرد بلکه اشتهاش رو هم باز کرده بود.…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۲۲

بدون دیدگاه
    بنیامین خندید و تا خواست حرفی بزنه استاد وارد کلاس شد. عجله‌ای فقط گفت:   -بعد از کلاس جایی نرو کارت دارم.   بعد از رفتن استاد شیدا…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۲۱

بدون دیدگاه
      بنیامین سریع ماشین رو به کنار جاده کشید و پاشو رو ترمز گذاشت. شیدا خودش رو از ماشین بیرون کشید و تمام محتویات معده‌اش رو بالا آورد.…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۲۰

بدون دیدگاه
    شیدا چشاش از حدقه بیرون زده بود از ترس تمام بدنش یخ زده بود. این قدر مستأصل بود که حتی زبونش گرفته بود و نمی‌تونست حرفی بزنه. فقط…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۱۹

بدون دیدگاه
    مبین تمام مدت داشت زیر چشمی به عکس العمل شیدا نسبت به حرفاش، نگاه می‌کرد. ولی شیدا بی خیال‌تر و بی حواس‌تر از این حرفا بود و اصلا…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۱۸

بدون دیدگاه
      مبین متوجه ناراحتی بنیامین شد و آروم کنارش رفت و در گوشش گفت:   -به شرفم قسم قصد اذیتش رو ندارم. واقعا ازش خوشم اومده. حالا اخم‌هات…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۱۷

بدون دیدگاه
      خودش رو به اتاقش رسوند و از درد روی تخت افتاد. اصلا دیگه حوصله‌ی بیرون رفتن رو نداشت ولی این دفعه دیگه روش نمی‌شد که قرارشون رو…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت۱۱۶

بدون دیدگاه
        شیدا برای رفتن به باغ مبین دو دل بود و اصلا دلش نمی‌خواست پیشنهادش رو قبول بکنه. هنوز نتونسته بود با خودش کنار بیاد و جواب…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۱۵

بدون دیدگاه
    این جمله‌ی آخر مبین آتیش زد به کل وجود بنیامین، اون شیدا رو ناموس خودش میدید. تحملش براش سخت بود. هر چقدر تلاش کرد تا حرفی به مبین…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۱۴

بدون دیدگاه
      با تعجب سر بلند کردم و توی چشم‌هاش نگاه کردم. نگاهش رو ازم دزدید و بدون این که منتظر جوابی از طرف من باشه، بعد از تموم…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۱۳

بدون دیدگاه
      منتظر جوابی از طرفش نموندم و سریع گوشی رو قطع کرد و خاموش کردم و دوباره خوابیدم. ظهر بود که با صدای مامان از خواب بیدار شدم.…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت ۱۱۲

بدون دیدگاه
    کیاوش از دکتر تشکر کرد و به سمت کافه‌ی بیمارستان رفت تا برای شیدا شیر موز بخره. با دو تا لیوان شیر موز توی دستش به سمت سارا…
رمان انرمال

رمان رسم دل پارت 111

بدون دیدگاه
  کیاوش وقتی دید این شکلی بلند کردن شیدا فایده‌ای نداره. سر بلند کرد تا از اکرم خانم و سارا کمک بخواد که پری بانو پیش دستی کرد و گفت:…