رمان رسم دل پارت ۱۱۰ 4.3 (13)2 سال پیشبدون دیدگاه کیاوش یه کم خودش رو کنترل کرد و به زور لبخندی به خالهاش زد و گفت: -سلام خاله جان خوش اومدین. ممنونم لطف دارید. تا ببینیم خدا…
رمان رسم دل پارت ۱۰۹ 4 (16)2 سال پیشبدون دیدگاه پریسا پشت چشمی نازک کرد و از این که یه جای کار خواهر و عروسشون میلنگید به فکر فرو رفت. خیلی دلش میخواست سر از کارشون در بیاره. کلی…
رمان رسم دل پارت ۱۰۸ 4.8 (11)2 سال پیشبدون دیدگاه با اشاره دست اکرم خانم از جا بلند شد و در حالی که دستش جلوی دهنش بود به سمت سرویس بهداشتی پا تند کرد. اکرم خانم پشت…
رمان رسم دل پارت ۱۰۷ 4.3 (13)2 سال پیشبدون دیدگاه پری بانو کمی صداش رو پایینتر آورد و سر خم کرد طرف خواهرش و گفت: -یه دختر تنها و بیکسه. برای این که بهش کمک کنیم آوردیمش طبقهی…
رمان رسم دل پارت ۱۰۶ 4.4 (16)2 سال پیشبدون دیدگاه خودش هم به حرفش خندید و رو کرد سمت سارا و چشمهاش رو چپ کرد و گفت: -ببین بچهمون این شکلی میشه. قشنگه؟ هر دو زدن…
رمان رسم دل پارت ۱۰۵ 3.9 (14)2 سال پیشبدون دیدگاه سارا که از نوازشهای کیاوش خوشش اومده بود با لبخندی که روی لب داشت چشم بسته سکوت کرده بود و خودش رو به دست کیاوش سپرده…
رمان رسم دل پارت ۱۰۴ 4.4 (12)2 سال پیشبدون دیدگاه سوم شخص سارا لبخندی زد و مقداری از چایش رو خورد و گفت: -باشه تو بردی آقای زرنگ فردا میریم توچال. کیاوش که دید سارا سر…
رمان رسم دل پارت ۱۰۳ 3.8 (16)2 سال پیشبدون دیدگاه تا جملهام تموم شد مهشید سیخونکی بهم زد و آروم گفت: -چرا جمع میبندی من که نمیخوام پیاده بشم. کلی تا خوابگاه راه دارم هنوز. گوشهی پالتوش…
رمان رسم دل پارت ۱۰۲ 4.6 (16)2 سال پیشبدون دیدگاه مهشید که بدتر از من غافلگیر شده بود با تعجب شونهای بالا انداخت و گفت: -نمیدونم. با منه یا با تو؟ وقتی دید این قدر آماتور…
رمان رسم دل پارت ۱۰۱ 4.2 (17)2 سال پیشبدون دیدگاه با تعجب پلهها رو پایین رفت و نگاهی روی میز غذاخوری انداخت. یه بشقاب و فنجون خالی و یه کیک خیس نصفه روی میز بود. با تعجب داشت…
رمان رسم دل پارت ۱۰۰ 4.1 (20)2 سال پیشبدون دیدگاه اکرم خانم با ذوق و لبخند خاصی جلو رفت و گفت: -نه از بیرون نخریدم. کار شیدا خانمه ماشاءالله برای خودش هنرمندیه و از هر…
رمان رسم دل پارت ۹۹ 4.6 (16)2 سال پیشبدون دیدگاه مهشید تا عصر تمام سعیش رو کرد تا شیدا رو سر حال بیاره و تا حدودی هم موفق شده بود. عصر باید میرفت استخر با هم آماده شدن…
رمان رسم دل پارت ۹۸ 4.2 (15)2 سال پیشبدون دیدگاه مهشید ابرویی بالا انداخت و با لبخند شیطنت آمیزی گفت: -عه طرفداری هم کرده ازت؟ عین کوه پشتت وایستاده؟ عجب بابا عجب چه مرد خیر خواهی! اون…
رسم دل پارت ۹۷ 4.5 (13)2 سال پیشبدون دیدگاه شیدا که ذوق بچگانهی کیاوش رو دید. خندهای کرد و گفت: -بله معلومه که بلدم. تقریبا تمام کیک و شیرینیها رو درست کردنشون رو بلدم. کیاوش ابرویی…
رمان رسم دل پارت ۹۶ 3.9 (14)2 سال پیشبدون دیدگاه شیدا تمام قضیه و اتفاقات جشن رو برای مهشید تعریف کرد. مهشید از رفتار کیاوش به وجد اومده بود و کلی خوشحال بود. به شیدا اصرار کرد…