رمان رویاهای سرگردان پارت ۴ 5 (3)

۱ دیدگاه
    بعد یک‌دفعه پرسید: -افسانه چی می‌گه، نگفت کی می‌تونه یه‌کاری برات بکنه؟ -چه کاری بکنه؟ داروندار افسانه تو اون آتلیه بود. باید بی‌خیالش بشم. -اینکه منطقی نیست. بالاخره…