رمان طالع ترنج پارت ۳

۲ دیدگاه
            چرا محمدعلی او را مقصر می دانست؟ مگر او می دانست که در دستشویی خراب است و از قصد این کار را کرده بود؟…

رمان طالع ترنج پارت ۲

۱ دیدگاه
            ترنج نگران بود که هامون با دیدنشان به بقیه حرفی بزند. اگر هامون می‌ خواست کار‌ ترنج را تلافی کند، حتما دهانش را بسته…

رمان طالع ترنج پارت ۱

۴ دیدگاه
            آن قدری آبمیوه و نوشیدنی خورده بود که دستشویی لازم بود. کفش‌ هایش به خاطره نو بودن، پشت پاهایش را زخم کرده بود. لنگان…