رمان ماتیک پارت 2162 هفته پیشبدون دیدگاه _ مودب باش! لادن محکم به بازویش کوبید _ دفعه آخرت بود کنار من لاس میزدی! _ من لاس بزنم؟ با زن شوهر دار؟…
رمان ماتیک پارت 2153 هفته پیش۲ دیدگاه ترگل گاز کوچکی به گوشت زد شبیه به بچههایی که تازه غذا خوردن را شروع کردهاند _ وای چقدر خوشمزست لادن دست به سینه نگاهش کرد …
رمان ماتیک پارت 2144 هفته پیشبدون دیدگاه لادن سعی کرد سوتی ندهد _ تو ساحل پاشون پیچ خورد! ساواش با جدیت سری تکان داد و سمت آشپزخانه رفت لادن نمایشی لبخند…
رمان ماتیک پارت 2132 ماه پیش۲ دیدگاه لادن روی زانوهایش نیم خیز شد با چشمان گشاد شده هر دو دستش را محکم به دهانش فشرد تا فریاد نکشد باورش نمیشد چه میشنود!…
رمان ماتیک پارت 2122 ماه پیش۳ دیدگاه قبل از خروج از در آخرین طعنه را هم زد! _ نترس ، نزدیک آب نمیشم دستوراتت اجرا میشه آقای ناپدری! ساواش پوف کشید دخترک بی…
رمان ماتیک پارت 2113 ماه پیشبدون دیدگاه لیوان را دستش داد و پیراهنش را از تن بیرون کشید _ تقصیر منه میخوام از گرسنگی نمیری لادن بینیاش را به لیوان چسباند و بعد…
رمان ماتیک پارت 2103 ماه پیش۱ دیدگاه اتومبیل که مقابل ویلا توقف کرد ، ساواش پوف کشید _ دریا طوفانیه ، نزدیک آب نرو دخترک کولهاش را چنگ زد و همانطور…
رمان ماتیک پارت 2094 ماه پیش۲ دیدگاه صبحانه نخورد بود برخلاف ساواش که برای خودش سه تخم مرغ شکست و همراه ژامبون خورد زانوهایش را در آغوش گرفته و تا جایی که میتوانست…
رمان ماتیک پارت 2084 ماه پیش۳ دیدگاه از خواب که پرید هم زمان با باز شدن چشمانش لب زد _ وای خوابم برد صدای ساواش جدی بود _ بخواب ، دیشب به…
رمان ماتیک پارت 2075 ماه پیش۳ دیدگاه #part820 مــــــ💄ــــــاتیک صبح با صدای زنگ موبایلش ، قبل از زنگ ساعت بیدار شد نگاهی به لادن انداخت که کتاب به دست خوابش برده بود و سری به تاسف…
رمان ماتیک پارت 2065 ماه پیش۲ دیدگاه #part817 مــــــ💄ــــــاتیک لقمهاش را فرو داد و همانطور که پارچ آب را برمیداشت سعی کرد در مقابلِ حرافی های لادن چیزی بگوید! _ میدونستی من عاشق دختربچههام؟…
رمان ماتیک پارت 2055 ماه پیش۹ دیدگاه#part813 مــــــ💄ــــــاتیک _ غذام که مثل همیشه نداریم ، مگه نه؟ _ سفارش دادم برات! ساواش از اتاق بیرون زد _ همین روزاست معدمون سوراخ شه از غذاهای رستورانی لادن…
رمان ماتیک پارت 2046 ماه پیش۱ دیدگاه #part812 _ چرا هرچی در میزنم جواب نمیدی؟ فکر کردم خونه نیستی سرش را بالا گرفت گردنش تیکی صدا داد و کمرش تیر کشید ناخواسته…
رمان ماتیک پارت 2036 ماه پیش۱ دیدگاه لیلا با دقت نگاهش کرد _ بالاخره چی؟ متاهلی … امسال نشه سال دیگه حامله ای لادن با تمسخر پوزخند زد _ خب حالا…
رمان ماتیک پارت 2026 ماه پیش۳ دیدگاه لادن فکرش را هم نمیکرد او چنین واکنشی نشان دهد هول شده پچ زد _ کمرت … مگه نگرفته بود؟ _ تمام جسم و روحم…