رمان ماتیک پارت 177 4.5 (229)

۱۸ دیدگاه
    درد با شدت تا گردنش پخش شد و صدای فریاد متعجب نگهبان بلند شد هی چکار میکنی دیونه؟؟ شانه هایش را گرفت و هول شده عقب کشیدش خواست…

رمان ماتیک پارت 175 4.4 (168)

۵ دیدگاه
    ضربان نداره زانوهای ساواش لرزید احساس کرد ضربان قلب او هم قط خواهد شد مرد بدون هیچ اضطرابی  با  جدیت  رو به او دستور داد راهنمایشون کنید بیرون…

رمان ماتیک پارت 174 4.5 (172)

۲۲ دیدگاه
    به یاد نمی آورد   شاید زمان بالا رفتن پله ها آن هارا گم کرده بود ، شاید…   مگر مهم بود؟ دخترک نفس نمی‌کشید!   سمت خیابان…

رمان ماتیک پارت ۱۷۲ 4.4 (138)

۱۵ دیدگاه
  ماشین که روبروی ساختمان توقف کرد بی توجه به در باز مانده سمت خانه دوید   زانوهایش یاری نمی‌کردند   با دست های لرزان دکمه آسانسور را فشرد  …

رمان ماتیک پارت ۱۷۰ 4.5 (127)

۳ دیدگاه
    تلخندی زد و آه کشید   دخترک برای چیدن آن میز از صبح حداقل بیست مرتبه با خواهرش تماس گرفته بود!   دستش برای قطع کردن رفت که…

رمان ماتیک پارت۱۶۹ 4.1 (269)

۹ دیدگاه
  نگرانی پشت در اتاق اورژانس قدم میزد و منتظر دکتر بود   سوگول بطری آب را سمتش گرفت   _ یکم بخور ، اعصابت آروم بشه   بی حوصله…

رمان ماتیک پارت 167 4.2 (156)

۱۳ دیدگاه
        ساواش غرش کرد   _ زنِ خائن نه!   اینبار دست لادن بالا رفت و محکم روی گونه‌ی ساواش فرود آمد   سوگول هیع کشید اخترخاتون…

رمان ماتیک پارت ۱۶۷ 4.4 (98)

۳ دیدگاه
    اخترخاتون روی صندلی نشست و محکم روی زانوهایش کوبید   صدای گریه هایش همه را سر میز کشاند   _ بعد از ده سال نذر و نیاز خدا…

رمان ماتیک پارت ۱۶۶ 4 (25)

۳ دیدگاه
    نمکدان را روی میز کوبید   دست هایش می‌لرزید   بهت زده جواب داد   _ تو خونه ی من ایستادید از زن گرفتن برای شوهرم میگید؟  …

رمان ماتیک پارت ۱۶۶ 4.5 (81)

۲ دیدگاه
  نمکدان را روی میز کوبید   دست هایش می‌لرزید   بهت زده جواب داد   _ تو خونه ی من ایستادید از زن گرفتن برای شوهرم میگید؟   _…

رمان ماتیک پارت ۱۶۵ 4.4 (107)

۲ دیدگاه
  زیرچشمی نگاهی به ساواش انداخت   کاش این مرد میفهمید اگر کوتاه می آید بخاطر احترام به اوست   آرام زمزمه کرد   _ نه ، الان میارم خدمتتون…