رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت 13

۵۳ دیدگاه
* * * * حرصی بهش خیره شدم … پاهامو لای پاهاش چفت کرده بود و دستاشو محکم دورم حلقه کرده بود … . تکونی خوردم و گفتم : +…
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت 12

۱۴۴ دیدگاه
دستشو پس کشید ، به سمت سینی چایی حرکت کرد و در همون حین گفت : _ خب دیگه ، من اینا رو ببرم تعارف کنم … . خواست سینی…
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت 11

۵۴ دیدگاه
* * * * روی مبل توی حال نشسته بودم و حرصی کارای ویلیام رو نامحسوسانه زیر نظر داشتم … اوفففف ، یعنی فقط دلم میخواس پارَش کنم … اون…
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت 10

۶۲ دیدگاه
همینطور توی فکر بودم که با صدای بلند ویلیام به خودم اومدم : _ آوییین ، بیا … . پوفی کشیدم و به طرف در قدم برداشتم … در رو…
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت 9

۲۰ دیدگاه
بوسه ای روی لبام نشوند و گفت : _ جونم؟! … . با بغض لب زدم : + تو رو خدا بگو همه ی اینا خوابه … بگو ویلیام !…
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت 8

۵۳ دیدگاه
* * * * آروم چشمامو باز کردم … هنوز توی خواب بودم و هنگ … نگاهی به اتاقی که توش بودم ، انداختم … جیغ خفیفی کشیدم و با…
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت 7

۳۰ دیدگاه
* * * * _ آوین جان … دخترم ، چایی رو بیار … . با شنیدن صدای مامان ، نفسمو محکم بیرون فرستادم و سینی چایی رو برداشتم ……
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت 6

۳۶ دیدگاه
* * * * پامو محکم کوبوندم رو زمین و با لجبازی ، شاکی گفتم : + من میخوام برم تو جنگل ، دور بزنم … خاله آلیس لبخندی زد…
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت 5

۵۴ دیدگاه
… چند روز بعد … && آوین && _ آویین ، چیشدی پس دختر؟! … با عجله شالمو انداختم رو سرم و همونطور که به طرف در اتاق پا تند…
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت چهارم

۴۸ دیدگاه
شروع کردم توی اتاق قدم برداشتن … دست راستمو حین حرکت ، روی دیوارای اتاق میکشیدم … دیوارایی که پوش های طلایی رنگی داشتن … مقابل یکی از عکسای دیواریش…
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت سوم

۵۵ دیدگاه
روی صندلی میز تحریرم ، توی اتاق بودم و مشغول خوندن درسا که با چند تقه ای که به در اتاق خورد ، به خودم اومدم … همونطور که سرم…
رمان پسر بد

رمان پسر بد پارت یک

۵۷ دیدگاه
🔥به نام خداوند پاک و دلیر خداوند دریا ، خدای امیر🔥 🤤👯‍♀️ رمان پسر بد 👯‍♀️🤤 … فصل چهارم رمان مال من باش … #پارت_۱ 😈💥 نویسنده : ” سارا…