رمان عروس استاد پارت 19 4.3 (64)5 سال پیش۲۱ دیدگاه هلش دادم به عقب و عصبی غریدم _مریضی؟ دستش و کنار سرم روی ماشین گذاشت و گفت _اومدم برت گردونم. نفسم بند اومد…اما حرف بعدیش حالم رو…
رمان خان پارت 2 4.1 (52)5 سال پیشبدون دیدگاه شاید خنده دار به نظر می اومد. اما من چنین کاری رو از افراخان بعید نمی دونستم! عادت نداشتم به این شخصیتش، شخصیت مهربون و شاید شوخ طبعش.…
رمان خان پارت 1 3.9 (92)5 سال پیش۱ دیدگاه «گلناز» گوشه ی اتاق کز کرده بودم. مامان، مدام اشک می ریخت و توی سرش می زد. این دیگه چه مصیبتی بود؟ خانواده ی کوچیک ما چطور می تونست…
رمان آخرین سرو پارت 41 2.3 (4)5 سال پیش۱ دیدگاه چهار روز تمام در بی خبری مطلق باز با خود فکر می کردم که آیا این منم که هنوز زنده ام و هنوز هم می توانم نفس بکشم؟!منی…
رمان عروس استاد پارت 18 4.3 (40)5 سال پیش۹ دیدگاه با بوق دوم جواب داد: _به سلام…چه چیزی باعث شده شماره ی زیباتون روی گوشی بنده ی حقیر بیوفته؟ صدام رو صاف کردم و گفتم _خودت رو لوس…
رمان قصاص 3.9 (49)5 سال پیش۲ دیدگاهرمان قصاص نویسنده : سارا گل خلاصه: شاید برای همه پیش اومده باشه که میون روزمرگی ها ، جایی بین مشکلات کوچک و بزرگ اتفاقی رخ بده که حتی…
رمان پناهم باش پارت 25 4.1 (19)5 سال پیش۶ دیدگاه خسته از جنگ نابرابر کنار رویسام دراز کشیدم و اونو در آغوش گرفتم. تنها کارى که مى تونستم در حق اون بکنم این بود که حداقل اونو راضى…
رمان آخرین سرو پارت 40 3.8 (4)5 سال پیشبدون دیدگاه – سهیلا تو بهم بگو الان باید چیکار کنم؟ -صبر ماهی جونم، فقط صبر کن. – نمی تونم سهیلا.کاسه ی صبرم لبریز شده، پاهام تاول زد بسکه چند ساعت…
رمان عروس استاد پارت 17 4.4 (43)5 سال پیش۱۳ دیدگاه مهرداد متوجه ی نگاه خیرم شد گذرا نگاه معناداری بهم انداخت که لبخندم عمیق تر شد. یاد یک ماه قبل افتادم. برای جمع کردن وسایلام به آپارتمان…
رمان آخرین سرو پارت 39 4.6 (27)5 سال پیشبدون دیدگاه مثل طفلی ناآرام که برای به پایان رسیدن شب و رسیدن فردا انتظار می کشید تا بالاخره در سپیدی صبح به آنچه که دیر زمانی انتظارش را کشیده…
رمان همسر دوم پارت آخر 4.5 (33)5 سال پیش۱۳ دیدگاه با شیطنت میگه -خب ؟ مگه خلاف شرع کردم؟ سرخ میشم از خجالت و میگم -خب.. خجالت میکشم از اینکه صورتمو زیر دستام مخفی کردم و سرخ شدم…
رمان عروس استاد پارت 16 4.2 (72)5 سال پیش۱۱ دیدگاه * * * * * درد وحشتناکی توی سرم پیچید.خواستم ناله کنم که صدام در نیومد.. صداهای مبهمی و میشنیدم اما نمی تونستم تشخیص بدم صدا متعلق به کیه.…
رمان همسر دوم پارت 16 4.5 (12)5 سال پیش۱ دیدگاه نگاهم میره به سمتی که اشاره کرده … یه سبد گل لیلیوم سفید باروبان زرد واسم آورده … فوق العاده گلش زیباست..باز هم قلبم داره تند میزنه..حالا حتی…
رمان آخرین سرو پارت 38 3.9 (9)5 سال پیشبدون دیدگاه روی نیمکت کهنه و زنگ زده پارک نشسته بودم و آرام و بی صدا بازی چند پرنده را تماشا می کردم. بی خیالی، بی دغدغگی و آرامشی که…
رمان همسر دوم پارت 15 4.6 (13)5 سال پیشبدون دیدگاه راوی: دخترک میره به گذشته ها … رها کوچولو 6ساله ، سیلی خورده…اون دندون لق که صبح به مامان نشونش داده بود حالا میون یه عالمه خون تو…