رمان خان پارت11 4.2 (26)

۲ دیدگاه
  _خوب تو چی گفتی؟! _گفتم نه وارش پوزخندی زد و گفت: _پس خیالش رو راحت کردی متعجب گفتم: _یعنی چی؟! _خیالش راحت شده تو دیگه عاشق افراخان نیستی و…

رمان خان پارت10 4.1 (17)

۱ دیدگاه
    نفس عمیقی کشیدم و با خونسردی لب زدم: _نازنین؟! بهم خیره شد و با نازی که تو صداش داشت لب زد: _جانم؟! _دیگه هیچوقت به خودت اجازه نده…

رمان خان پارت 9 4.8 (12)

۶ دیدگاه
  بعد از رفتن خاله خانوم متعجب رو به آمله خانوم لب زدم: _پس دخترش کجاست؟! _دخترش نیومده مثل اینکه آهانی گفتم و به روبروم خیره شدم دوباره به سمت…

رمان پناهم باش پارت 26 4.2 (13)

۱ دیدگاه
   روی صورتش خم شدم. آروم چشمهاش رو بست و منم لبهامو روی چشمهاش گذاشتم و بوسه ای روشون نشوندم و بعد پایینتر رفتم و آروم روی البهاش گذاشتم و…

رمان خان پارت 8 4.3 (32)

بدون دیدگاه
  چند دقیقه ای بینمون به سکوت گذشت. فشاری به بازوم داد و با کمی تاخیر، سرش رو به طرفم چرخوند و گفت: -دیگه کافیه، سرما میخوری. و بعد بلند…

رمان خان پارت 7 4.3 (29)

بدون دیدگاه
  با شنیدن صدای آمله خانم، قدمی به عقب برداشت و ازم دور شد. آمله خانم، وحشت زده به طرفم دوید و گفت: -ای وای گلناز، خوبی؟ درد داشتم؛ زیاد.…

رمان خان پارت 6 4.3 (26)

۳ دیدگاه
  جرئت این رو نداشتم حتی به صورتش نگاه کنم. به سر باندپیچی شده اش. سرم رو پایین انداختم و اجازه دادم اشک هام روی گونه هام بریزن. در فاصله…

رمان خان پارت 5 3.9 (31)

بدون دیدگاه
  پاسخی ندادم. شرم کرده بودم! توی این سن یه سری حرفا و کارا برام سنگین بود. چند دقیقه ای مشغول حرف زدن بودیم که صدای در اومد. اونقدری محکم…

رمان خان پارت 4 4.2 (36)

۳ دیدگاه
  به اتاق برگشتم. دلم می خواست ساعت ها بهش خیره بشم. نشستم؛ دقیقا نقطه ی رو به روش. گاهی تکونی می خورد و موهاش پخش می شد توی صورتش.…

رمان خان پارت 3 4 (49)

۱ دیدگاه
  چند لقمه ای به سختی خوردم. با هر بار فرو دادنش، انگار بند بند وجودم تکه تکه می شد. بعد از چند دقیقه، از جام بلند شدم و خواستم…