رمان عروس استاد پارت 15 4.3 (46)5 سال پیش۳۴ دیدگاه دستم و از زیر دستش بیرون کشیدم و با فاصله نشستم. با مکث گفت _تبریک میگم…تمام اموال پدریت به نامت خورده شد حالا یه برادر داری.قصدت چیه؟ انتقام…
رمان همسر دوم پارت 14 4.4 (11)5 سال پیش۳ دیدگاه کف دستمو میزنم به شیشه و صورتمو از شیشه جدا میکنم و نگاهمو به نگاهش میدوزم و سوالی که ذهنمو درگیرکرده میپرسم -تو هم فکر میکنی مژده به رابطه…
رمان پناهم باش پارت 24 4.5 (15)5 سال پیش۴ دیدگاه کارهاى ترخیصم تموم شد و مرخص شدم. وقتى وارد خونه شدیم مادر دلنگران به سمتم اومد. تو چشمهاش قطره اشکى موج مى زد. بغلم کرد و در حالیکه…
رمان همسر دوم پارت 13 4.8 (10)5 سال پیشبدون دیدگاه گیج نگاهم میکنه و گیج تر می پرسه -چی؟ اون مرد معلمت بوده؟ مضطرب نگاهش میکنه … محض برطرف شدن سوءتفاهمی که لحظاتی پیش برای حرص دادنش عمدا…
رمان همسر دوم پارت 12 3.5 (13)5 سال پیش۲ دیدگاه وارد حمام میشم و دوش آب گرمو وا میکنم…. حالا حتی شیشه غبار گرفته آینه هم منو یاد زیتونی های غمگین میندازه ..خدا میدونه چقدر امشب با دیدن…
رمان بوی عشق 4.1 (46)5 سال پیش۹ دیدگاه رمان بوی عشق نویسنده : سارا کزازی ژانر : عاشقانه هیجانی همراه با صدای خود نویسنده #پارت اول -مشترک مورد نظر خاموش میباشد؛لطفا… اه؛یعنی کجا…
رمان همسر دوم پارت 11 3.9 (11)5 سال پیشبدون دیدگاه راوی: روزبه مثل شب گذشته منتظر ماند تا چراغ های خانه خاموش شود و روشنا بخوابد…مثل شب گذشت میز مفصلی برایش چیده شده بود … با ذوق به…
رمان عروس استاد پارت 14 4.2 (74)5 سال پیش۳ دیدگاه نفسش که به گوشم خورد تنم منقبض شد. یک قدم کوتاه نزدیک شد و تنش رو کامل به تنم چسبوند. دستام بالا اومد و روی سینش نشست…بدون اینکه نگاهش…
رمان همسر دوم پارت 10 3.7 (10)5 سال پیشبدون دیدگاه اخم هامو تو هم میکنم و سرمو به نفی تکون میدم مچ پامو فشار میده ..باز میگم -آخ آیـــــــــــی نگران نگاههم میکنه و میپرسه -اینجاس؟ هیجان بازی رو…
رمان همسر دوم پارت 9 3.5 (11)5 سال پیشبدون دیدگاه زرنگی میکنم و میگم -خب راستش روزبه چند تا غذا رو خیلی دوس داره …بزار زنگ بزنم از خودش بپرسم کدومو واسه شام ترجیح میده! معصوم که لبخند…
رمان همسر دوم پارت 8 4.3 (8)5 سال پیش۱ دیدگاه شهره فرصت زیادی برای فکر کردن به روزبه نداد ..وقتی دید دخترش در میانه راه توسط روزبه متوقف شده ، دستش را در بازوی اردشیر انداخت و خیلی…
رمان همسر دوم پارت 7 4.1 (10)5 سال پیش۱ دیدگاه از تب حرف هاش توی روز روشن هزیان میگم -باشه مامان نفس راحتی میکشه و چهره اش دوباره مهربون میشه …داره لبخند میزنه آینه جیبی رو از کیفش…
رمان عروس استاد پارت 13 4.4 (104)5 سال پیش۷ دیدگاه مثل جن زده ها بهش نگاه کردم،به قیافم خندید اما چیزی نگفت. ده دقیقه ی بعد جلوی یه برج بلند بالا توقف کرد،یکی درو باز کرد و مهرداد…
رمان همسر دوم پارت 6 3.9 (15)5 سال پیشبدون دیدگاه روشنا: بعد از خرید شال ، کیف ، مانتو، شلوار و کفش سرتا پام نو شده …نو، شیک و گرون… اگه دست خودم بود که هرگز این پول…
رمان همسر دوم پارت 5 4.3 (9)5 سال پیش۱ دیدگاه سه روز از خاطره قبلی گذشته و همه چیز تقریبا آماده شده….امروز وقتی وارد خونه ام شدم از بس خوشگل شده بود بعد از مدت ها واقعا ذوق…