رمان فستیوال پارت ۴

۱ دیدگاه
        نا امید سرجام برگشتم _ مامان تو که میدونی بابا اجازه نمیده با وجود نوید من اونجا بمونم.   _ نوید پسرخالته و مطمئنه. راضی کردن…

رمان فستیوال پارت ۳

۳ دیدگاه
    مامان با اخم های درهم گلناز رو روی زمین گذاشت و به طرفم اومد.   _ ای دست و پا چلفتی! همسن های تو شوهر کردن هرکدوم بچه…

رمان فستیوال پارت ۲

۳ دیدگاه
    سرمو چرخوندم و با دیدن چندتا مأمور اسلحه به دست، سریع جلوی دختره ایستادم و کامل پشت سرم پناه گرفت تا بالاتنه ی برهنه اش توی دید نباشه.…

رمان فستیوال پارت 1

۲ دیدگاه
    خلاصه   سام پژمان، صاحب بزرگترین نمایشگاه ماشین های خارجی ، پسری  که هیچوقت حرف زور تو کتش نرفته و چیزی رو نمیشه بهش تحمیل کرد. تا روزی…