رمان مال من باش
-
رمان مال من باش پارت (58) آخر
&& سارا && با بغض لب زدم : + مواظب خودت باش داداشی … . لبخندی زد و با چشمایی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 57
.. یک ماه بعد … && سارا && همینطور داشتم خودمو توی آینه برانداز میکردم که با چند تقه ای…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 56
&& سارا && با گریه روبه دکتر لب زدم : + توروخدا آقای دکتر … حداقل وایسید تا شب سیما…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 55
&& سارا && عصبی پشت سرش قدم برداشتم و لب زدم : + یعنی چی ایلیاااد؟! … منم میخوام بیام…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 54
… چند روز بعد … && سارا && داشتم تفنگمو توی جیب مخفی کُتَم جاساز میکردم … میدونم چیکارش کنم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 53
&& افشین && همونطور که به سنگ ریزه های جلوی پام ضربه میزدم ، گفتم : + خب ، میشنوم…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 52
&& افشین && نفسمو با اضطراب بیرون فرستادم و به آیدین خیره شدم … داشت با موبایلش حرف میزد و…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 51
&& ساشا && _ احمق … ! مگه بهت نگفتم حواست باشه رابطتون رو پایدار تر کنی ! … نه…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 50
_ آماده باش واسه یه سکس توووپ ! … . عصبی نفسمو بیرون فرستادم و لب زدم : + خفه…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 49
نفس عمیقی کشیدم و گفتم : + قبوله … من آیدین رو میکُشم ، تو هم اون دعایی که نوشتی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 48
با لکنت لب زدم : + م … من نمیتونم اینکار رو انجام بدم ! … نمییتونمم … . خنده…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 47
&& افشین && عصبی داشتم با مچ باند شدم ور میرفتم که در به یکباره باز شد و ایلیاد خودشو…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 46
&& سارا && لبخندی به روش پاشیدم و گفتم : + بخور نسکافتو … سرد میشه ! … . ابرویی…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 45
سری تکون دادم و دست به کمر لب زدم : + اوووممم … خوبه … لبخندی زد و همونطور که…
بیشتر بخوانید » -
رمان مال من باش پارت 44
&& افشین && به سمت حیاط عمارت پا تند کردم … حرفا و حرکات سارا واسم خیلی سنگین بود !…
بیشتر بخوانید »