رمان وارث دل فصل دوم پارت ۲۹

بدون دیدگاه
از اتاق بیرون اومدم وسمت اسانسور رفتم ودکمه اش رو زدم که دستی نشست روی شونه ام.   برگشتم وبادیدن اون دخترزیبا جا خوردم   – حامین…وای توچقدر جذاب شدی…

رمان وارث دل فصل دوم پارت۲۸

1 دیدگاه
      پسرم باتمام توانش گریه میکرد وکسی نبود ساکتش کنه. اشکم دراومده بود.   عماد وارد خونه شد وبادیدن اون صحنه دستشو روی بازوم گذاشت. برگشتم سمت عماد…