عروس و استاد

رمان عروس استاد پارت 16

۱۱ دیدگاه
  * * * * * درد وحشتناکی توی سرم پیچید.خواستم ناله کنم که صدام در نیومد.. صداهای مبهمی و می‌شنیدم اما نمی تونستم تشخیص بدم صدا متعلق به کیه.…

رمان همسر دوم پارت 16

۱ دیدگاه
    نگاهم میره به سمتی که اشاره کرده … یه سبد گل لیلیوم سفید باروبان زرد واسم آورده … فوق العاده گلش زیباست..باز هم قلبم داره تند میزنه..حالا حتی…

رمان آخرین سرو پارت 38

بدون دیدگاه
    روی نیمکت کهنه و زنگ زده پارک نشسته بودم و آرام و بی صدا بازی چند پرنده را تماشا می کردم. بی خیالی، بی دغدغگی و آرامشی که…

رمان همسر دوم پارت 15

بدون دیدگاه
    راوی: دخترک میره به گذشته ها … رها کوچولو 6ساله ، سیلی خورده…اون دندون لق که صبح به مامان نشونش داده بود حالا میون یه عالمه خون تو…
استاد و دانشجو

رمان عروس استاد پارت 15

۳۴ دیدگاه
    دستم و از زیر دستش بیرون کشیدم و با فاصله نشستم. با مکث گفت _تبریک میگم…تمام اموال پدریت به نامت خورده شد حالا یه برادر داری.قصدت چیه؟ انتقام…

رمان همسر دوم پارت 14

۳ دیدگاه
  کف دستمو میزنم به شیشه و صورتمو از شیشه جدا میکنم و نگاهمو به نگاهش میدوزم و سوالی که ذهنمو درگیرکرده میپرسم -تو هم فکر میکنی مژده به رابطه…

رمان پناهم باش پارت 24

۴ دیدگاه
    کارهاى ترخیصم تموم شد و مرخص شدم. وقتى وارد خونه شدیم مادر دلنگران به سمتم اومد. تو چشمهاش قطره اشکى موج مى زد. بغلم کرد و در حالیکه…

رمان همسر دوم پارت 13

بدون دیدگاه
    گیج نگاهم میکنه و گیج تر می پرسه -چی؟ اون مرد معلمت بوده؟ مضطرب نگاهش میکنه … محض برطرف شدن سوءتفاهمی که لحظاتی پیش برای حرص دادنش عمدا…

رمان همسر دوم پارت 12

۲ دیدگاه
    وارد حمام میشم و دوش آب گرمو وا میکنم…. حالا حتی شیشه غبار گرفته آینه هم منو یاد زیتونی های غمگین میندازه ..خدا میدونه چقدر امشب با دیدن…
رمان بوی عشق

رمان بوی عشق

۹ دیدگاه
    رمان بوی عشق  نویسنده : سارا کزازی ژانر : عاشقانه هیجانی  همراه با صدای خود نویسنده      #پارت اول   -مشترک مورد نظر خاموش میباشد؛لطفا… اه؛یعنی کجا…

رمان همسر دوم پارت 11

بدون دیدگاه
    راوی: روزبه مثل شب گذشته منتظر ماند تا چراغ های خانه خاموش شود و روشنا بخوابد…مثل شب گذشت میز مفصلی برایش چیده شده بود … با ذوق به…
رمان عروس استاد

رمان عروس استاد پارت 14

۳ دیدگاه
  نفسش که به گوشم خورد تنم منقبض شد. یک قدم کوتاه نزدیک شد و تنش رو کامل به تنم چسبوند. دستام بالا اومد و روی سینش نشست…بدون اینکه نگاهش…

رمان همسر دوم پارت 10

بدون دیدگاه
    اخم هامو تو هم میکنم و سرمو به نفی تکون میدم مچ پامو فشار میده ..باز میگم -آخ آیـــــــــــی نگران نگاههم میکنه و میپرسه -اینجاس؟ هیجان بازی رو…

رمان همسر دوم پارت 9

بدون دیدگاه
    زرنگی میکنم و میگم -خب راستش روزبه چند تا غذا رو خیلی دوس داره …بزار زنگ بزنم از خودش بپرسم کدومو واسه شام ترجیح میده! معصوم که لبخند…

رمان همسر دوم پارت 8

۱ دیدگاه
    شهره فرصت زیادی برای فکر کردن به روزبه نداد ..وقتی دید دخترش در میانه راه توسط روزبه متوقف شده ، دستش را در بازوی اردشیر انداخت و خیلی…