رمان عروس استاد پارت 166 سال پیش۱۱ دیدگاه * * * * * درد وحشتناکی توی سرم پیچید.خواستم ناله کنم که صدام در نیومد.. صداهای مبهمی و میشنیدم اما نمی تونستم تشخیص بدم صدا متعلق به کیه.…
رمان همسر دوم پارت 166 سال پیش۱ دیدگاه نگاهم میره به سمتی که اشاره کرده … یه سبد گل لیلیوم سفید باروبان زرد واسم آورده … فوق العاده گلش زیباست..باز هم قلبم داره تند میزنه..حالا حتی…
رمان آخرین سرو پارت 386 سال پیشبدون دیدگاه روی نیمکت کهنه و زنگ زده پارک نشسته بودم و آرام و بی صدا بازی چند پرنده را تماشا می کردم. بی خیالی، بی دغدغگی و آرامشی که…
رمان همسر دوم پارت 156 سال پیشبدون دیدگاه راوی: دخترک میره به گذشته ها … رها کوچولو 6ساله ، سیلی خورده…اون دندون لق که صبح به مامان نشونش داده بود حالا میون یه عالمه خون تو…
رمان عروس استاد پارت 156 سال پیش۳۴ دیدگاه دستم و از زیر دستش بیرون کشیدم و با فاصله نشستم. با مکث گفت _تبریک میگم…تمام اموال پدریت به نامت خورده شد حالا یه برادر داری.قصدت چیه؟ انتقام…
رمان همسر دوم پارت 146 سال پیش۳ دیدگاه کف دستمو میزنم به شیشه و صورتمو از شیشه جدا میکنم و نگاهمو به نگاهش میدوزم و سوالی که ذهنمو درگیرکرده میپرسم -تو هم فکر میکنی مژده به رابطه…
رمان پناهم باش پارت 246 سال پیش۴ دیدگاه کارهاى ترخیصم تموم شد و مرخص شدم. وقتى وارد خونه شدیم مادر دلنگران به سمتم اومد. تو چشمهاش قطره اشکى موج مى زد. بغلم کرد و در حالیکه…
رمان همسر دوم پارت 136 سال پیشبدون دیدگاه گیج نگاهم میکنه و گیج تر می پرسه -چی؟ اون مرد معلمت بوده؟ مضطرب نگاهش میکنه … محض برطرف شدن سوءتفاهمی که لحظاتی پیش برای حرص دادنش عمدا…
رمان همسر دوم پارت 126 سال پیش۲ دیدگاه وارد حمام میشم و دوش آب گرمو وا میکنم…. حالا حتی شیشه غبار گرفته آینه هم منو یاد زیتونی های غمگین میندازه ..خدا میدونه چقدر امشب با دیدن…
رمان بوی عشق6 سال پیش۹ دیدگاه رمان بوی عشق نویسنده : سارا کزازی ژانر : عاشقانه هیجانی همراه با صدای خود نویسنده #پارت اول -مشترک مورد نظر خاموش میباشد؛لطفا… اه؛یعنی کجا…
رمان همسر دوم پارت 116 سال پیشبدون دیدگاه راوی: روزبه مثل شب گذشته منتظر ماند تا چراغ های خانه خاموش شود و روشنا بخوابد…مثل شب گذشت میز مفصلی برایش چیده شده بود … با ذوق به…
رمان عروس استاد پارت 146 سال پیش۳ دیدگاه نفسش که به گوشم خورد تنم منقبض شد. یک قدم کوتاه نزدیک شد و تنش رو کامل به تنم چسبوند. دستام بالا اومد و روی سینش نشست…بدون اینکه نگاهش…
رمان همسر دوم پارت 106 سال پیشبدون دیدگاه اخم هامو تو هم میکنم و سرمو به نفی تکون میدم مچ پامو فشار میده ..باز میگم -آخ آیـــــــــــی نگران نگاههم میکنه و میپرسه -اینجاس؟ هیجان بازی رو…
رمان همسر دوم پارت 96 سال پیشبدون دیدگاه زرنگی میکنم و میگم -خب راستش روزبه چند تا غذا رو خیلی دوس داره …بزار زنگ بزنم از خودش بپرسم کدومو واسه شام ترجیح میده! معصوم که لبخند…
رمان همسر دوم پارت 86 سال پیش۱ دیدگاه شهره فرصت زیادی برای فکر کردن به روزبه نداد ..وقتی دید دخترش در میانه راه توسط روزبه متوقف شده ، دستش را در بازوی اردشیر انداخت و خیلی…