رمان گل گازانیا پارت ۱۸ 4.2 (133)

۱ دیدگاه
  #پارت‌شصت‌و‌چهار     با لبخند جلوتر رفت و سینی را گذاشت. – بیایید.. اینو اول بخورید.   نگاهی به دمنوش انداخت و قلپ کوچکی گرفت. سری تکان داد. –…

رمان گل گازانیا پارت ۱۳ 4.3 (113)

۲ دیدگاه
  #پارت‌چهل‌و‌پنج     لبخندش را فرو خورده و بعد از کمی مکث، به سوی بهناز خانم برگشت. – بهناز خانم… جواب ندادن.     بهناز شانه بالا انداخت و…

رمان گل گازانیا پارت ۱۲ 4.2 (144)

۴ دیدگاه
    #پارت‌چهل‌ویک     دستش را به سوی غزل دراز کرد. – پیشرفت کنی؟ وای دختر چقدر خندیدم.   چند ثانیه بعد، قهقهه‌اش را پایان داد اما هنوز لبخندی…

رمان گل گازانیا پارت ۱۰ 4.3 (135)

۱ دیدگاه
  گُـــلـــِ گــازانـــ🍃ـــیـــا: #پارت‌سی‌و‌چهار   غزل لبخند زد. – ممنونم آبجی جان. برگردیم پایین؟   سمانه به آرامی جواب داد. – بریم که بچه هم بیدار نشه. از اتاق که…

رمان گل گازانیا پارت ۸ 4.4 (122)

۲ دیدگاه
    #پارت‌بیست‌و‌هفت     فرید با عصبانیتی که هنوز فروکش نکرده بود جواب داد. – بسه بهناز! چه وا دادنی؟ گفت برم فرهام و بیارم.   – پس با…

رمان گل گازانیا پارت ۷ 4.3 (127)

۱ دیدگاه
    #پارت‌بیست‌و‌سه     غزل جوابی نداد و فرید بعد از یک ربع، خانه را ترک کرد.   باید تنها می‌ماند… این تازه اول تنها ماندن هایش بود!  …