رمان گل گازانیا پارت ۱۸ 4.2 (133)1 ماه پیش۱ دیدگاه #پارتشصتوچهار با لبخند جلوتر رفت و سینی را گذاشت. – بیایید.. اینو اول بخورید. نگاهی به دمنوش انداخت و قلپ کوچکی گرفت. سری تکان داد. –…
رمان گل گازانیا پارت ۱۷ 4.2 (149)1 ماه پیش۵ دیدگاه #پارتشصت نفسی تازه کرد و بعد از اینکه کلمات را در ذهنش مرتب کرد، لب گشود. – سرماخوردین شما؟ فرید سر تکان داد. –…
رمان گل گازانیا پارت ۱۶ 4.4 (129)1 ماه پیش۷ دیدگاه بهناز با عصبانیت پوزخند زد. – اون وقت مریضی بچه مهم تر از خجالت توه؟ میدونی این بچه پوستش حساسیت داره! تب کنه بدتر میشه… چرا…
رمان گل گازانیا پارت ۱۵ 4.3 (134)1 ماه پیش۱ دیدگاه #پارتپنجاهوسه نصف شبی بازیش گرفته بود! با خودش مدام میخندید. وقتی متوجه شد غزل دارد کم کم هوشیار میشود، فاصله گرفت و اخم لب…
رمان گل گازانیا پارت ۱۴ 4.4 (124)1 ماه پیش۲ دیدگاه #پارتچهلونه بهناز که مطمئن شد فرید آرام است، دستگیرهی در را پایین کشید. قبل از فرید داخل رفت. نگاهش را درون اتاق چرخاند و…
رمان گل گازانیا پارت ۱۳ 4.3 (113)1 ماه پیش۲ دیدگاه #پارتچهلوپنج لبخندش را فرو خورده و بعد از کمی مکث، به سوی بهناز خانم برگشت. – بهناز خانم… جواب ندادن. بهناز شانه بالا انداخت و…
رمان گل گازانیا پارت ۱۲ 4.2 (144)1 ماه پیش۴ دیدگاه #پارتچهلویک دستش را به سوی غزل دراز کرد. – پیشرفت کنی؟ وای دختر چقدر خندیدم. چند ثانیه بعد، قهقههاش را پایان داد اما هنوز لبخندی…
رمان گل گازانیا پارت ۱۱ 4.1 (145)1 ماه پیش۱ دیدگاه #پارتسیوهشت رویش را برگرداند و دراز کشید. – خوابم میاد. فرید سری چپ و راست کرد. – باشه… نمیدونم چیه که نمیگی! من ذهنم جایی…
رمان گل گازانیا پارت ۱۰ 4.3 (135)2 ماه پیش۱ دیدگاه گُـــلـــِ گــازانـــ🍃ـــیـــا: #پارتسیوچهار غزل لبخند زد. – ممنونم آبجی جان. برگردیم پایین؟ سمانه به آرامی جواب داد. – بریم که بچه هم بیدار نشه. از اتاق که…
رمان گل گازانیا پارت ۹ 4.4 (121)2 ماه پیشبدون دیدگاه #پارتسی فرید یک فنجان چایی برداشت و در سکوت شروع کرد نوشیدنش. حاضر بود همینطوری داغ داغ سر بکشد و فقط سریعتر از آنجا نجات…
رمان گل گازانیا پارت ۸ 4.4 (122)2 ماه پیش۲ دیدگاه #پارتبیستوهفت فرید با عصبانیتی که هنوز فروکش نکرده بود جواب داد. – بسه بهناز! چه وا دادنی؟ گفت برم فرهام و بیارم. – پس با…
رمان گل گازانیا پارت ۷ 4.3 (127)2 ماه پیش۱ دیدگاه #پارتبیستوسه غزل جوابی نداد و فرید بعد از یک ربع، خانه را ترک کرد. باید تنها میماند… این تازه اول تنها ماندن هایش بود! …
رمان گل گازانیا پارت ۶ 4.3 (134)2 ماه پیشبدون دیدگاه #پارتبیست به دنبال این حرف، صدای پاشنه های کفشش دوباره بلند شد و به دقیقه نرسیده، در بسته شد. غزل سریع به اتاق خودشان رفت. ساک…
رمان گل گازانیا پارت ۵ 4.3 (152)2 ماه پیش۲ دیدگاه #پارتپانزده غزل به بهناز خانم سلام داده و روی یکی از صندلی ها نشست. فرید با عصبانیت کنارش نشست و نیم رخش را نگاه کرد. – زحمت…
رمان گل گازانیا پارت ۴ 4.2 (316)2 ماه پیش۷ دیدگاه #پارتدوازده با شرم زمزمه کرد. – میشه اجازه بدید که من بخوابم؟ فرید سری چپ و راست کرد و در صورتش فوت کرد. – یه چیز دیگه…