رمان عشق خلافکار پارت 30 5 (4)2 سال پیشبدون دیدگاهقطع کردم که آرتمیس زنگ زد _ الکس باید بیای انگلیس پوزخندی زدم _ منتظر دعوت نامه نبودم خودم دارم کارامو انجام میدم بیام که خانم خانما کاری نکنه فردا…
رمتن عشق خلافکار پارت 29 5 (5)2 سال پیشبدون دیدگاهجیبم در آوردم و روی حسگر مخفی رنگ چوبی که معلوم نبود گرفتم. درمخفی کنار رفت و رفتم تو وقتی وارد شدم همشون دست از مبارزه برداشتن تعظیم کردن. سرتکون…
رمان عشق خلافکار پارت 28 4.3 (7)2 سال پیشبدون دیدگاه_ جوجه من تورو نزده که همه جات میشکنه بعد میشینی عین بچه های لوس میگی آی اینجام درد میکنه آی اونجام درد میکنه اومد با مشت بزنه تو صورتم…
رمان عشق خلافکار پارت 27 4.1 (8)2 سال پیش۱ دیدگاهبچه ها سرگرم سوال پرسیدن شدن که گوشیمو در آوردم و به الکس پیام دادم _ الکس یه چی میگم ولی زنگ نزن توی کلاسم _ بگو چیشده؟ _ کلاوس…
رمان عشق خلافکار پارت 26 5 (6)2 سال پیش۲ دیدگاهیه تای ابروم بالا پرید _ حفظ ظاهر؟ _ آره . درواقع یه جلسه برای محموله مواد مخدره یه نوع جدید که درصدش بالاتر از هرچی که بوده هست. گفت…
رمان عشق خلافکار پارت 25 4.1 (7)2 سال پیشبدون دیدگاهخاله: سلام عزیزم خوش اومدی . _ممنونم میسون: سلام بچه یه چشم غره بهش رفتم. _ اولا سلام دوما بچه خودتی نی نی کوچولو خندید و کمک کرد که چمدونارو…
رمان عشق خلافکار پارت 24 5 (5)2 سال پیشبدون دیدگاهرسیدیم فرودگاه راستش خداحافظی کردن با اینجا کلی برام سخته درسته عشقمو ازم گرفت امیدواری زندگیم و ازم گرف اما این همون شهریه که عشق و برام ساخت خاطراتمون توش…
رمان عشق خلافکار پارت 23 4.3 (9)2 سال پیشبدون دیدگاهاینطوری نمیشه برم یه دور مثل اینکه باید همتون و بغل کنم بعد اینکه خدافظی کردم دنیل اومد دنبالم و سوار ماشینش شدم تو راه بودیم که نگاهی بهش انداختم…
رمان عشق خلافکار پارت 22 4.6 (7)2 سال پیش۱ دیدگاه★آرتمیس ★ با بهت داشتم دریا رو نگاه میکردم که سریع به خودم اومدم و همونطور که سیل گریه هام رو صورتم میریخت سریع به سمت بچه ها رفتم. الکس…
رمان عشق خلافکار پارت 21 4.2 (9)2 سال پیش۶ دیدگاهایلیاد: دیگه هرکی تو هرماشینی نشست یه ساعت نمونیم بگیم کی با کی بره همین لحظه کلاوس اومد . به ابی و الکس اشاره زدم بیان _ بچه ها بیاین…
رمان عشق خلافکارپارت 20 4.1 (7)2 سال پیش۲ دیدگاه_ بیا بریم پیش بچه ها باهم رفتیم پیششون ابی: شما چرا یه دفعه غیبتون زد؟ _ هیچی باهم کار داشتیم رفته بودیم حرف بزنیم بعد با یه نگاهی که…
رمان عشق خلافکار پارت 19 5 (6)2 سال پیشبدون دیدگاهکلاوس رفت درو باز کرد . بعد چند دیقه صدای آشنایی اومد که برگشتم دیدم دنیل هست به سمتش دوییدم و پریدم بغلش . اول تعجب کرد که کیه ولی…
رمان عشق خلافکار پارت 18 4.3 (6)2 سال پیشبدون دیدگاه_ بیا بریم _ وایسا اول به بچه ها بگم که نترسن کیه در میزنه _ باشه به بچه ها گفتم و رفتم پیش آنتونیا همونطور که داشتیم راه میرفتیم…
رمان عشق خلافکار پارت 17 4.4 (7)2 سال پیشبدون دیدگاهدوست نداره دل کسیو بشکونه _نمیدونم واقعا گیجم چیکار کنم چیکار نکنم الکس: به نظرم بگو دیگه خدا هرچی بخواد همون میشه _ حالا اینطور که میگین هروقت تونستم بهش…
رمان عشق خلافکار پارت 16 4.4 (7)2 سال پیش۱ دیدگاه_ بعد رفتم سمت تله دوم که به یکی دو متری رد شده بودم صدای آخ اومد که دیدم لوکاس پاش رفته رو تیله ها و افتاده ؛ بچه ها…