رمان عشق خلافکار پارت 43 5 (6)

بدون دیدگاه
الکس به من اشاره میکنه و میگه: اما یکی باید مواظب این شاسکول باشه اخمی میکنم و میگم: اوهوی من اینجاما الکس: هستی که هستی واقعیت رو دارم میگم. اینکارات…

رمان عشق خلافکار پارت 40 4.1 (8)

۱۵ دیدگاه
بغل آدرین نشستم که برای طبیعی جلوه دادن دسشتو دور کمرم گذاشت و یه جورایی تو آغوشش رفتم. کلاوس همینکه منو اینجا دیده بود حسابی عصبانی بود از دستم با…

رمان عشق خلافکار پارت 36 5 (3)

۴ دیدگاه
بعد از کلی فک زدن من ادرین گفت: خب تو که میخوای انتقام بگیری به اینش فکر نکردی چطوری باید نفوذ کنی؟ _ خب میخواستم اطلاعات رو دیدم بعد یه…

رمان عشق خلافکار پارت 34 4.8 (6)

بدون دیدگاه
صبح با سروصدای یکی بیدار شدم _ امیلی بخواب منم بخوابم انقدر وسیله هارو تکون نده _بیدار شو دیگه چقدر میخوابی تو!؟. _ بابا یه امروزو دانشگاه ندارم بیخیال شو…

رمان عشق خلافکار پارت 33 4.8 (6)

۳ دیدگاه
بعد چندثانیه جیغ زدن چشامو باز کردم و به آستینم که کشیده شده بود نگاه کردم که دیدم به دستگیره در یکی از اتاقا گیر کرده. نفسمو بیرون دادم. _…