رمان عشق خلافکار پارت 36

5
(3)

بعد از کلی فک زدن من ادرین گفت: خب تو که میخوای انتقام بگیری به اینش فکر

نکردی چطوری باید نفوذ کنی؟

_ خب میخواستم اطلاعات رو دیدم بعد یه فکری بکنم

_ به طور خلاصه بهت بگم که چندسال پیش یه کسی بود به اسم فاول یه فرد خلافکاری

که آوازه ش همه جا پخش بود و هنوزم هست فاول اوایل بچه ای نداشته ولی بعد مدت ها

تو سن بالای 30 سالگی بچه دار میشه ولی تو سن 20 سالگی که آماده بوده جا پای پدرش

بزاره رقبای فاول اونو میکشن که فاول البته انقامشو میگیره میگذره و میگذره تا فاول 64

سالش میشه و قاعدتا دیگه ممکن بود یه روز زنده باشه فرداییشش مرده و تصمیم میگیره

یه جانشین انتخاب کنه ولی میگه باید فردی باشه که چیزی در مورد خلاف ندونه و خودش

بتونه آموزشش بده البته هم خیلی سخت پسند بوده. یه مدتی دنبال بوده که با پسرخاله ت

یا همون کلاوس توی دانشگاه روبرو میشه و تصمیم میگیره اونو جانشین خودش بکنه باهاش

حرف میزنه و کلاوس هم معلوم نیست چی میشه قبول میکنه و میگذره تا موقعی که مرگ

خودشو جعل میکنه تو اون زمان فاول دیگه توانی برای اداره گروه ش نداشت و به کلاوس

میگه باید خب همه چیز و تو دستت بگیری و راه منو اداره بدی اینطوری میشه که کلاوس

پیش شما میمیره و اینجا میاد رئیس گروه ققنوس آتشین میشه .

تعجب کرده بودم! آدرین این اطلاعاتو از کجا داشت؟ بعضی چیزایی که گفت اگه به کس

دیگه ای میگفتم اصلا نمی تونست بفهمه. همینو هم به زبون آوردم که

گفت: چیزایی هست که مثل شاخه های درخت درهم پیچیده و تنیده هستند و قصه چندین

سال پیشه یه موقع دیگه بهت میگم ولی میخوام بگم که اگه میخوای بهش نزدیک شی به همین

آسونیا نیست و به کسی احتیاح داری که تورو بتونه وارد گروهش بکنه و کی بهتر از من که

هم دوستتم هم این امکانو میتونم برات فراهم کنم؟

_ خب باشه قبول بهم کمک کن ولی اگه من وارد گروهش بشم قاعدتا منو بیرون میکنه پس

باید از راه یه رقیب بهش نزدیک بشم و ازونجایی که من الان بخوام برای خودم گروه تشکیل

بدم حداقل یه یک سالی طول میکشه تا گروه تشکیل بشه و بعد چندین سال که گروه معروفی

بشه مجبورم به یکی از رقبای کلاوس نزدیک بشم میگم تو……

اینجا که رسیدم یه شکی کردم. تنها کسی که میتونه اطلاعات به این خوبی ای برام در مورد

کلاوس پیدا کنه کسیه که باهاش دشمن باشه پس….

_ چیشدی تو؟ من چی؟

چشمامو ریز کردم و موشکافانه نگاش کردم و انگشت اشاره م رو سمتش گرفتم

_ تو دشمن کلاوسی

_ پس مخت کار میکنه

در حالی که چهره م به سمت خوشحالی میرفت زیر لب با خودم گفتم: بهتر از این نمیشه

حالا دیگه راحت میتونم به کلاوس نزدیک شم.

بهش نگاه کردمو و با حالت شیطونی گفتم: دلت پارتنر نمیخواد؟.

اونم حالت موزماری به خودش گرفت و گفت: آره خیلی دلم میخواد ولی اون دخترای

لوس و ننر به دردم نمیخورن. یکیو میخوام مثل تو باهوش ، زیرک ، خوشگل ، ریزبین.

کسی که از همه ی مسائل سردر میاره و….

پریدم وسط حرفش: خب همین جلوت نشستم راه دور نرو، خودم میشم پارتنرت ولی

فقط به خاطر انتقامم پس فکرای ناجور به سرت نزنه و فقط جلوی رقبا و دوستات تو

خلاف که اگه کلاوس پرس و جو کرد نفهمه که الکیه و باورش شه و البته کلاوس پارتنرتم.

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 5 / 5. شمارش آرا 3

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان شاه_بی_دل 4.4 (9)

بدون دیدگاه
    ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ چکیده ای از رمان : ریما دختری که با هزار آرزو با ماهوری که دیوانه وار دوستش داره، ازدواج می کنه. امادرست شب عروسی انگ هرزگی بهش…

دانلود رمان جهنم بی همتا 4.2 (15)

بدون دیدگاه
    خلاصه: حافظ دشمن مهری است،بینشان تنفری عمیق از گذشته ریشه کرده!! حالا نبات ،دختر ساده دل مهری و مجلس خواستگاریش زمان مناسبی برای انتقام این مرد شیطانی شده….…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
*ترشی سیر *
R
2 سال قبل

لایک ❤️

یکتا
یکتا
2 سال قبل

عالییی
خیلی عالی فوق العادست
پارت بعدی رو بزار که مردیم النا جون

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x