رمان شاهزاده قلبم پارت 83 سال پیشبدون دیدگاهبرگشتم سمت در و دستمو بالا اوردم و گفتم +همگی مرخصین اومدم طبقه بالا همه فرمانده ها و آبتین و اهورا رو دیدم ولی آرسام بینشون نبود همه با دیدنم…
رمان شاهزاده قلبم پارت 73 سال پیش۴ دیدگاهچپ چپ نگاهش کردم و نفسمو بیرون فرستادم سیگار بعدیمو از تو جعبش در اوردم و روشنش کردم و کام عمیقی ازش گرفتم و دودشو تو دهنم نگهداشتم روش دوس…
رمان عشق خلافکار پارت 73 سال پیشبدون دیدگاهول کن اینارو بگو چیشده؟ _ پنج شنبه قراره کلاوس بیادددد _ راست میگی؟ پس خوش خوشان دوست ماست _ واییی خیلی خوشحالم _ شیرینی باید بدیا _ حالا پررو…
رمان شاهزاده قلبم پارت 63 سال پیش۱ دیدگاهاونوخت من اینجـ…. میخواستم بقیه حرفمو بزنم که با عصبانیت گفت : ـــ من هیچوخت تورو فراموش نکردم و عاشقت بودم و هستم فقد مجبور شدم برم … تو نمیدونی…
رمان شاهزاده قلبم پارت 53 سال پیشبدون دیدگاهتیغمو از رو زمین برداشتم و خواستم دوباره بکشمش رو دستم که با صدای آشنایی برگشتم و پشت سرمو نگا کردم: +اینجا چه خبره؟! آرسام بود … بعد 5 سال…
رمان عشق خلافکار پارت 63 سال پیش۱۳ دیدگاه_ کجا باهم آشنا شدین؟ _ همکلاسی هستیم _ آهان یادم اومد ازت حرف زده بود قبلا میگفت دختر شیطون و مهربونی هستی _ ممنون _ اگه دوست داری بیشتر…
رمان عشق خلافکار پارت 53 سال پیشبدون دیدگاهیه موسیقی لایت گذاشته شد و زوج ها شروع به رقصیدن کردن آدرین به سمتم اومد _ ملکه به من افتخار میدین با من برقصین خندیدم _ بله چرا که…
رمان جادوی سیاه پارت دوم3 سال پیش۱۱ دیدگاه&& توماس && پوک عمیقی از سیگار کشیدم و رو به اون دوتا ، لب زدم : + ازتون میخوام ، یه کاری واسم انجام بدین … . هر دونفرشون…
رمان عشق خلافکار پارت 43 سال پیش۳ دیدگاه_ بیام دنبالت؟ _ آره بیا _ اوکی یه ربع دیگه اونجام _ میبینمت خوشگل خانم _ فعلا رفتم سوار ماشین مازراتی که بابام برای تولدم گرفته بودم شدم و…
رمان جادوی سیاه پارت یک3 سال پیش۲۷ دیدگاه♡ به نام پروردگار عشق ♡ 👀🖤 رمان جادویِ سیاه 🖤👀 … فصل سوم رمان مال من باش … #پارت_۱ 💑☕ نویسنده : ” سارا نوروزی ” مقدمه : تا…
پاییزه خزون پارت ۱۲3 سال پیش۴ دیدگاه پاییزه خزون یه مقداری از سوپری خریدامو کردم و راهی خونه شدم دیگ تقریبا غروب شده بود و آفتاب داشت بارو بندیلشو جمع میکرد ، به خونه که…
رمان گذشته سوخته پارت۲۰3 سال پیشبدون دیدگاهنگاهم به راه بود که یک دفعه پرستاری از قسمت مراقبتهای ویژه دوید بیرون و همین جوری که می دوید داد زد خانم سپهری خانم سپهری دستگاه شوک رو بیارید،به…
رمان شاهزاده قلبم پارت 43 سال پیش۱ دیدگاهنگاه نگرانشو دوخت بهم و پشت سرش کیارش ادامه داد: ــ دلوین مواظب خودت باش همه برات کمین گذاشتن.. دستمو بالا بردمو فهمیدن دیگه نباید ادامه بدن +کافیه…! پشتمو کردم…
رمان شاهزاده قلبم پارت 33 سال پیشبدون دیدگاهتا منو دید از جاش بلند شد و با صدای گرفته لب زد: ــ س..سلام دلوین م..من شرمندم اگه..اگه حواسم بهش بود اینجوری نمیشد قطره اشکی رو گونش فرود اومد…
رمان عشق خلافکار پارت33 سال پیش۴ دیدگاهاز ظاهر گرفته هم از اخلاق و رفتار ؛ بااینکه آنتونیا مهربون و آرومه و درسش عالی اما آنتونی شر و شیطونه و درس اصلا نمی خونه منم که وسطشونم…