رمان عشق خلافکار پارت3

4.7
(11)

از ظاهر گرفته هم از اخلاق و رفتار ؛ بااینکه آنتونیا مهربون و آرومه

و درسش عالی اما آنتونی شر و شیطونه و درس اصلا نمی خونه

منم که وسطشونم از یه طرف بخوام درس بخونم بکوب

میخونم و مهربون و آروم میشم ولی بعضی وقت ها شر وشیطون

میشم و حوصله ی درسو ندارم . یادمه مامان میگفت همیشه شر

و شیطون بوده تو بچگی و بابا برخلاف مامان آروم ؛ با حس تکون

دادن م توسط کسی از فکر بیرون اومدم که دیدم آنتونیاعه.

لبخندی زدم و دوباره غذامو خوردم .

*********

ساعت 3 و نیم شروع کردم آماده شدن برای خرید .

الکس بهم پیام داد:

_تا نیم ساعت دیگه میرسم اونجا

_ اوکی

یه آستین کوتاه سفید با یه کت و شلوار گلبهی

پوشیدم و مشغول آرایش شدم . یه آرایش ساده کردم و کیفمو برداشتم

و رفتم بیرون و سوار ماشین الکس شدم

_ اووووو! چه خوشگل کرده میخوای هوش از سر پسرا ببریا برای

خریدت اینه تو پارتی پسرا دیگه واست جون میدن.

خندیدم

_ بس کن دختر الان از خنده جوون مرگ میشم بعدش اگه قرار باشه

چیزی بشه دوتایی هوش از سرشون میبریم

_ خب کجا بریم ؟

_ مرکز خرید

_ کدوم ؟

_ راستش بین کا مارت و برگدرف گودمن شک دارم نمیدونم کدوم

لباس بهتری واسه پارتی داره؟

_ کا مارت بهتره

_ اوکی پس بریم

رسیدیم کا مارت و یکم گشتیم ؛ الکس واسه خودش یه پیراهن

مشکی کوتاه با آستینای بلند که بالای سینه اش تور و نگین داره گرفت .

_ وای الکس اینجا که چیز خوبی نداره

یه دفعه چشمم به یه پیراهن توی ویترین یه مغازه افتاد . کامل تور بود

و زیرش حریر رنگش سفید بود و بعضی جاهای لباس رنگ آبی روشن

و بعضی جاهای لباس آبی نزدیک به مشکی داشت ؛ اکلیل همه جای لباس

پخش بود مثل الماس کوه نور خیلی خوشگل بود نه فوق العاده بود.

الکس که دید حرکتی نمیکنم به سمت جایی که نگاه میکردم برگشت

_ یا خدا این که از لباس سیندرلا هم قشنگ تره!

_ الکس

_هوم؟

_ خوشگله؟

_ اوهوم

_ بریم تو

_ بریم

رفتیم تو و لباس رو پرو کردم خیلی تو تن قشنگ بود

پیراهن رو گرفتیم و اومدیم بیرون

_ دختر دیگه تو پسرارو تا مرض جنون میبری

_ قراره بمیرن برام

هردوتا باهم خندیدیم

رفتیم سوار ماشین شدیم . انقدر ذوق زده بودم که سر از پا نمیشناختم

الکس من رو خونه رسوند و رفت . رفتم حموم و یه دوش گرفتم ،

موهامو سشوار و بعد اتو کشیدم ، لباسم رو پوشیدم و یه آرایش ملایم

و غلیظ و براق کردم.

به الکس پیام دادم :

به این رمان امتیاز بدهید

روی یک ستاره کلیک کنید تا به آن امتیاز دهید!

میانگین امتیاز 4.7 / 5. شمارش آرا 11

تا الان رای نیامده! اولین نفری باشید که به این پست امتیاز می دهید.

پارت های قبلی همین رمان
رمان های کامل

دانلود رمان قلب سوخته 4.3 (11)

بدون دیدگاه
      خلاصه: کاوه پسر سرد و مغروری که توی حادثه‌ی آتیش سوزی، دختر عموش رو که چهارده‌سال از خودش کوچیکتره نجات میده، اما پوست بدنش توی اون حادثه…

دانلود رمان درد_شیرین 3.5 (11)

بدون دیدگاه
    ♥️خلاصه: درد شیرین داستان فاصله‌هاست. دوریها و دلتنگیها. داستان عشق و اسارت ، در سنتهاست. از فاصله‌ها و چشیدن شیرینی درد. درد شیرین داستان فاصله. دوری ها و دلتنگی ها. داستان عشق و اسارت…

دانلود رمان وان یکاد 4.2 (28)

۱ دیدگاه
خلاصه: الهه سادات دختری مذهبی از خانواده‌ای سختگیر که چهل روز بعد از مرگ نامزد صیغه‌ایش متوجه بارداری اش میشه… کسی باور نمیکنه که جنینش حلاله و بهش تهمت هرزگی…

دسته‌ها

اشتراک در
اطلاع از
4 نظرات
قدیمی‌ترین
تازه‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مها كيانى
2 سال قبل

النا هم تو فصل یک هم تو اینجا پارت میزارى؟؟

حساب کاربری حذف شده
پاسخ به  مها
2 سال قبل

نه دیگه النا اونجا متوقف کرد 😎بهش گفتم بیاد پیش خودم 😍😂

مها كيانى
2 سال قبل

اهان

4
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x