رمان از کفر من تا دین تو پارت 255 4.6 (93)1 روز پیش۴ دیدگاه اصولا یکی از اخلاق های بدی که دارم بی توجهی به اطرافمه فکر میکنم یک نقص مادر زادیه وگرنه نباید انقدر حواس پرت و بی دقت به پیرامونم باشم.…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 254 4.3 (97)2 روز پیش۵ دیدگاه وقتایی که میگن طرف به غلط کردن افتاده دقیقا مصداق بارز اوضاع منه.. یک ساعت بعد از خوردن مسکنه و درد تقریبا نصف شده اما همچنان ادامه داره.…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 253 4.2 (115)4 روز پیشبدون دیدگاهمن و طلسم کردن یا اینو؟!… وسط یا آخر ماه هم نیست که درگیر جاذبه ماه و این مضخرفات بشیم. پوست دست ضرب دیده ام اینبار از بوسه و ملایمتی…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 252 4.5 (94)6 روز پیش۲ دیدگاه همچنان زیر نگاه سنگین مرد روبه رومم که از جاش بلند میشه و کنارم میشینه. صورتم چین میخوره هم از دردی که دارم هم از حضور نزدیکش..…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 252 4.2 (99)1 هفته پیش۵ دیدگاه نفسی میگیره و من هنوز با همون حالت خنثی زل زدم بهش. _فکر میکنم بلاخره بعد مدت ها از یه چیزی ترسید… از رفتنت از بردنت از… نداشتنت. جمله…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 251 4.5 (110)1 هفته پیش۴ دیدگاه برای بلند شدن احتیاجه حداقل یک دست آزاد داشته باشی پس اون یکی طفلی رو با عذرخواهی ول میکنم که خوشش نیومده و تیری که از درد میکشه…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 250 4.4 (96)2 هفته پیش۱ دیدگاه ضربه ی ملایمی به در میزنن و یه قطره اشکم سُر میخوره.. دلم نمیخواد جواب بدم. _سامی؟؟… یه چیزی بگو دختر….. چیکارش کردی هامرز؟ _خفه شو سروش من…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 249 4.5 (97)2 هفته پیش۵ دیدگاه یا حضرت عباس این دیوونه شده یا دوازده امام خودت رحم کن. وقت نشد به پیامبرا و بقیه بزرگان برسم، جیغ بلند و گوش خراشم همراه با دویدن به…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 248 4.4 (94)2 هفته پیش۲ دیدگاه نکنه به خاطر لباسامه!.. با شک و دودلی زیر چشمی خودم و چک میکنم نه بابا، پیراهن و شلوار نخی و گشادی که حتی توی دید کاملشونم…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 247 4.3 (107)2 هفته پیشبدون دیدگاهخوابم سنگینه اما الان هوشیاریم به بالاترین سطح خودش رسیده البته که به خواست خودم نبوده چون.. _چطططططور ممکنه.!؟؟؟ هوووم… فریاد که نمیشه گفت بیشتر شبیه نعره ست که داره…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 246 4.5 (75)3 هفته پیش۲ دیدگاه انگار واقعا کمبود خواب داشت!؟… عکس العملی که ازم ندید و ندیدم چند دقیقه بعد با نفس هایی که از گردنم گرفت ریتم سینش منظم و آروم شد. توی…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 245 4.3 (96)3 هفته پیش۲ دیدگاهانگار دارم تو گوش خر یاسین میخونم.. البته که بلانسبت جناب خر باشه.. لبه های پیراهن سفیدش و از شلوارش بیرون میکشه و بدون باز کردم دکمه ها از سرش…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 244 4.5 (92)3 هفته پیش۳ دیدگاه نیشخندی به روم میزنه.. _دوست ندارم با هرکس و ناکس دهن به دهن بشی نه فرامرز برام مهمه نه کس و کارش اما تو خودت و دست کم نگیر..…
رمان از کفر من تا دین تو پارت 243 4.7 (81)3 هفته پیشبدون دیدگاه چشم هام و چرخی میدم و بلاخره چشم از شیشه ای که تصویر خیره اش به خودم اعصابم و خورد کرده، میگیرم و میچرخم طرفش… _چیه؟! _بچه شدی؟ …
رمان از کفر من تا دین تو پارت 242 4.5 (87)4 هفته پیش۱ دیدگاه چهره اش به سفیدی میزنه و اینم که تو زرد از آب در اومد.. و حالا وقتشه.. حرصی دستم و بالا میارم و نمادین و ناگهانی چنگی به…