باشه، بریدن زبان یه نفر خیلی خشونتآمیز بود ولی لهن اشتباه نمیکرد. قوانین را میدانی، بازی میکنی، میبازی و تاوانش را پس میدهی. باز هم هورا ! پادشاه بالدور فریاد…
توی کورواهن بودیم چون سوه توناک پیش از حمله به مارو در آنجا جمع میشد. همچنین توی کورواهن بودیم چون لهن پیام دیگری برای برادرانش فرستاده بود و داشت یک…
با اخم به صورتم نگاه کرد. سپس پرسید: «هیچ حرفی برای همدستش نداری؟» شروع کردم: «من…» سرم را تکان دادم، دوباره با وجود دستهای او تمام تلاشم را کرده بودم…