رمان شاهزاده قلبم پارت 27

۱۰ دیدگاه
چشامو ریز کردمو کنجکاوانه پرسیدم : +چه مشکلی؟! چه دوراهی؟! نفسشو بیرون فرستاد و درو بست . اومد کنارم رو تخت دراز کشید … دستشو بین موهام نوازشوار میکشید و…

حوالی چشمانت ❤️👀 پارت43

۵ دیدگاه
نیم ساعت بعد ماشین و جلوی دانشگاه نگه داشت بعد از حساب کردن پول از ماشین پیاده شدم   کمی جلوی در منتظر بودم تا شاید سحرو دیدم ولی با…

حوالی چشمانت ❤️👀 پارت42

بدون دیدگاه
حاج بابا:ولی اون حرفای تو بود و من نظرمو نگفتم عماد:نظر شما خیلی برام محترمه اونقدر که بخاطرش سرنوشتم تغییر کرد و همه چیمو از دست دادم بعدم از سر…

رمان شاهزاده قلبم پارت 26

بدون دیدگاه
چشم غره ای بهم رفت و گفت: ــ اوکی مرسی … من خیلی گشنمه بریم ناهار؟! دستشو گرفتم… +منم خیلی گشنمه رفتیم سمت آشپز خونه و به آلیا گفتم واسمون…

رمان جادوی سیاه پارت 19

۳ دیدگاه
&& توماس && پوک عمیقی از سیگارم کشیدم و دودشو توی هوا فوت کردم … نگاهمو به اطراف دوختم و دنبال اون جاسوس گشتم … توی پارتی بودم و ساعتم…
رمان پاییزه خزون

پاییزه خزون پارت ۲۰

۲ دیدگاه
    پاییزه خزون _من تک فرزندم _عه خوبه ها حال میکنید قشنگ _نه اتفاقا تو این دنیا هر چقدرم دوست و رفیق داشته باشی هیچکی مثله اون خواهر برادری…

رمان شاهزاده قلبم پارت 25

۴ دیدگاه
لبخند ریزی زدمو گفتم: ــ منم مال تو! سرشو به دیوار تکیه داد و دوباره آب دهنشو قورت داد … سیب گلوش بالا پایین شد و برای هزارمین بار از…
رمان پاییزه خزون

پاییزه خزون پارت ۱۹

۴ دیدگاه
  پاییزه خزون _بهتون نمیاد ادم گوشه گیری باشید؟ _نیستم _ولی رفتارتون عکسشو نشون میده خانم ساحل _الان من فاز شمارو درک نمیکنم اوکی اصن من گوشه گیرم که چی…

رمان جادوی سیاه پارت 16

۵۶ دیدگاه
یکم ساکت بهش خیره شدم و در آخر سرمو جلو بردم و لبامو گذاشتم رو لباش … باسنمو چنگ زد و شروع به گاز گرفتن لبام کرد … . موهامو…

رمان عشق خلافکار پارت 37

۵ دیدگاه
_ اووممم بد فکری هم نیستا ولی اگه واقعی بود یه کیف دیگه ای میداد یکی پس گردنش زدم _ بیشوور هیز خندید و دستاشو آورد بالا و گفت: باشه…

رمان شاهزاده قلبم پارت 23

۶ دیدگاه
نشستم کنارش و از شکلات تلخی که میدونستم عاشقشه و حسابی حالشو جا میاره شروع کردم… +دلوین دهن مبارکتو باز کن لبخند ریزی زد و گفت: ــ اممممم آرسام از…