صداش منو از افکارم بیرون کشید:پسر شمس اومدی کار نیمه تموم روتموم کنی؟با تعجب به طرفش برمی گردم برای خودش چی می گفت؟…ویلچر رو داخل صندوق می ذارم ودرب صندوق…
“شش ماه بعد” (آریا) بابهت به اطرافم نگاه می کردم یه آدم چجوری می تونست داخل جنگل زنده بمونه اولین بیمارستان یاپلیس ازاینجا حداقل ۲ساعت با ماشین زمان می برد…ماشین…
داشتم آروم آروم قدم برمیداشتم اما یهو ایستادم و دیگه جلوتر نرفتم. داشتم حرفهای جدیدی میشنیدم. حرفهایی که هم واسم عجیب بودن هم شیرین. ایستادم و بهت زده…
ماشینارو پارک کردیم و پیاده شدیم دیمن: بچه ها بیاین وسایلو ببریم تو استفان: کلید حالا دست کیه؟ جرمی: دست منه. استفان: خب برو درو باز کن بعد بیا وسایلو…
آریا) کلافه به طرف آیدین برمی گردم: یعنی نفهمیدی بهروز چی بهش گفت؟ آیدین:اگرمی دونستم اینجانبودم… امروز این بیمارستان مرگ دونفر روبه خودش دیده بوددرهمین حین دکترازاتاق…