رمان مادمازل پارت ۴۲

۳ دیدگاه
      گیره بالای تخته رو فشار دادم و برگه ی آچارو بیرون کشیدم و بعد با کنار زدن تخته برگه رو به سمتش گرفتم و گفتم:   -خب!…

رمان لیلیان پارت ۱۱

۱ دیدگاه
  متعجب می‌پرسم:   – واقعاً؟   – چی واقعاً؟   – سید علیرضا حافظ قرآنه؟   مامان چپ چپ نگاهم می‌کند و می‌ایستد.   – همه‌ی آدم و عالم…

رمان رخنه پارت ۷۰

بدون دیدگاه
    نفسم رو توی گوشی فوت کردم که متوجه بشه. آوا صدای مامانم رو میشناخت و داشت سعی میکرد صداش رو به گوشش برسونه اما من موقیتش رو نداشتم…

رمان سرمست پارت ۶۶

بدون دیدگاه
    در باز بود و مهشید برای استقبالم، توی چهارچوب منتظر وایساده بود.   از این توجه های الکیش متنفر بودم! سری به نشونه‌ی “سلام” تکون دادم و به…

رمان او_را پارت ۵۵🌺

بدون دیدگاه
#رمان_او_را #قسمت_پنجاه _ پنج🌺 دوباره به اسپیکر نگاه کردم! خلقت؟هدف؟ همون چیزی که دنبالش بودم…!! از اینکه قسمت اول حرفشو نشنیده بودم دوباره حرصم گرفت و لبمو گاز گرفتم! “اونوقت…

رمان وارث دل پارت ۶

۲ دیدگاه
      -همش تقصیر تو ئه کلفت پتیاره گمشو برو اتاقت. تورو فقط باید جر داد.ببین با وجود نحست تموم خانوادمو بهم ریختی بغضم بیشتر شد و اشکم آروم…

رمان اردیبهشت پارت ۴۱

۱ دیدگاه
    فراز چشماشو باز کرد و نگاه گیجی به خواهرش انداخت … انگار درست نفهمیده بود منظورش رو .   – چی ؟!   – به من زنگ زد…

رمان گلامور پارت ۲۸

۲ دیدگاه
      نفسم بند می آید …تپش های قلبم رو به کندی می رود و او با تمسخر اضافه می کند     – چیه خوشت نیومد؟    …

در مسیر سرنوشت پارت هشتم

بدون دیدگاه
همیشه فکر میکردم اگه قراره یه روز این مسیر رو تنهایی برم حتما برا دانشگاه رفتنه.. هیچوقت حتی چنین چیزی هم به ذهنم خطور نمیکرد.. سکوت سنگین تو ماشین رو…

رمان رخنه پارت ۶۹

بدون دیدگاه
    مشکل من مرسده نبود. آدم کنترل شدن نبودم …کابوس بزرگ تر از حرف های حافظ بود، تاریخ انقضای من از خیلی وقت پیش به انتهای خودش رسیده بود.…