رمان اردیبهشت پارت ۸۴

۱ دیدگاه
      آرام گونه اش رو از داخل دهانش گاز گرفت . چشم هاش دو دو می زد ، انگشتاش می لرزید … نمی خواست سر سوزنی فراز شک…

رمان اردیبهشت پارت ۸۳

۱ دیدگاه
      بلافاصله ته دلش خالی شد از گفتن این کلمه … ترسید که توهین بزرگی کرده باشه … ترسید به محسن بر بخوره … ولی وقتی محسن سرش…

رمان اردیبهشت پارت ۸۱

۳ دیدگاه
    نمی دونست چه مرگشه … واقعاً نمی دونست ! ولی غمگین بود … خیلی غمگین ! قلبش توی سینه اش داشت آب می شد . انگار چیزی تموم…

رمان اردیبهشت پارت ۷۸

۲ دیدگاه
    صدای مجید …   آرام حتی بیشتر رنگش پرید … باور نمی کرد ، ولی مجید دنبالش اومده بود ! دیگه خودش رو احساس نمی کرد … روحش…

رمان اردیبهشت پارت ۷۷

۲ دیدگاه
      دل توی دلش نبود … قلبش اینقدر تند می کوبید که می تونست صداش رو بشنوه . دست های مضطربش رو توی جیب های شلوارش پنهان کرد…

رمان اردیبهشت پارت۷۵

۹ دیدگاه
    آرام با علامت سر از فراز خواست بلند شه و پدرش رو بدرقه کنه … ولی نگاه سرد فراز … .   هووفی کشید ، لیوان آب رو…

رمان اردیبهشت پارت ۷۴

۴ دیدگاه
    – دوست نداری نگاهی به هدیه ات بندازی ؟ …شاید خوشت اومد ازش !   آرام با وقار و زیبایی خاص خودش خم شد و جعبه ی مستطیلی…

رمان اردیبهشت پارت ۷۳

۲ دیدگاه
    *** بسته ی کاپوچینو رو توی ماگ سرامیکی ریخت و با آبجوش حل کرد . توی پیشدستی یک شکلات مارس و چند کوکی نارگیلی چید … بادیدن سطل…

رمان اردیبهشت پارت ۷۱

۳ دیدگاه
    فراز دستاشو دو طرف صورت اون گرفت و سرشو بالا آورد … آرام مجبور شد نگاه کنه به چشم های فراز … و انعکاس تصویر خودش رو در…

رمان اردیبهشت پارت ۷۰

۱ دیدگاه
    مچ هاشو از بند انگشتای فراز رها کرد و کف دستاشو جلوی صورتش گرفت و زار زد … برای خودش زار زد که اینقدر بدبخت بود و توی…