رمان اردیبهشت پارت ۳۵ 4.2 (19)

۳ دیدگاه
    برای دقایقی آرام هیچ کاری نکرد . همونطوری نشسته لبه ی تختخوابش ، با دستهایی که روی پاهاش گذاشته بود و نگاهی بی حالت به درِ بسته ……

رمان اردیبهشت پارت ۲۹ 4.1 (25)

۷ دیدگاه
    توی قلب آرام انگار هزار تا پروانه ی ریزه میزه و رنگی به پرواز در اومدن … برق توی چشماش دوباره جون گرفت . لیوان چاییشو گذاشت روی…

رمان اردیبهشت پارت۲۷ 4.6 (18)

۱ دیدگاه
    میخواست بجنگه … بره مشاوره ، حرف بزنه … میخواست رازش رو به مجید بگه و همچنان برای داشتنش بجنگه !   نفس عمیقی کشید و بعد کیفش…