رمان پسرخاله پارت 108

رمان پسرخاله پارت 108

۹ دیدگاه
رمان پسرخاله پارت 108       دست تو دست هم از هتل خارج شدیم.حالم عالی بود چون بهترین شب و بهترین صبح رو گذرونده بودم. میدونم به یاسینی که…
رمان پسرخاله پارت 107

رمان پسرخاله پارت 107

۴ دیدگاه
رمان پسرخاله پارت 107   از روی صندلی بلند شد.لقمه ای که واسه خودش گرفته بود هنوز توی دهنش بود و اون باهمون دهن پر گفت: -خب دیگه هرچی خوردی…
رمان پسرخاله پارت 106

رمان پسرخاله پارت 106

۱۰ دیدگاه
  صدای بازو بسته شدن در و خوش و بش یاسین باعث شدلای چشمهام رو به آرومی باز کنم. غلتی خوردم چون نفهمیدم تو عالم خواب کی به شکم دراز…
رمان پسرخاله پارت 105

رمان پسرخاله پارت 105

۱۱ دیدگاه
پارت پسرخاله در کانالمون قرار گرفت کسانی که تلگرام دارن از این لینک استفاده کنن https://t.me/romanman_ir/19976 کسانی که تلگرام ندارن از این لینک استفاده کنن https://t.me/s/romanman_ir/19976
رمان پسرخاله پارت 104

رمان پسرخاله پارت 104

۲ دیدگاه
  پارت پسرخاله در کانالمون قرار گرفت کسانی که تلگرام دارن از این لینک استفاده کنن https://t.me/romanman_ir/19956   کسانی که تلگرام ندارن از این لینک استفاده کنن https://t.me/s/romanman_ir/19956
رمان پسرخاله پارت 103

رمان پسرخاله پارت 103

۱۹ دیدگاه
پارت پسرخاله در کانالمون قرار گرفت کسانی که تلگرام دارن از این لینک استفاده کنن https://t.me/romanman_ir/19912 کسانی که تلگرام ندارن از این لینک استفاده کنن https://t.me/s/romanman_ir/19912
رمان پسرخاله پارت 102

رمان پسرخاله پارت 102

۱۶ دیدگاه
    جدی و محکم گفت: -همون که گفتم…فردا میریم دکتر… میدونستم شک یاسین به چه خاطر هست.تصورش این بود واژه ی “بکارت ارتجاعی” یه دروغ و یه بهونه است…
رمان پسرخاله پارت 101

رمان پسرخاله پارت 101

۸۵ دیدگاه
    پارت های پسرخاله در کانالمون قرار گرفت کسانی که تلگرام دارن از این لینک استفاده کنن https://t.me/romanman_ir/19820 کسانی که تلگرام ندارن از این لینک استفاده کنن https://t.me/s/romanman_ir/19820
رمان پسرخاله پارت 100

رمان پسرخاله پارت 100

۱۵۰ دیدگاه
  با شیطنت و ذوق به تخت اشاره کردمو جواب دادم: -اونجا رو تخت ! با شنیدن حرفهای من لبخندش جون گرفت و عمیق تر شد.دستش رو از دو طرف…
رمان پسرخاله پارت 99

رمان پسرخاله پارت 99

۵ دیدگاه
  نمیدونم چیشد که یهو وسط حرفها و رویا پروازی های مزخرفش شلیک خنده ام‌به هوا رفت.میگم مزخرف چون توی تعریفش از تصوری که نسبت به آینده داره یا بهتره…
رمان پسرخاله پارت 98

رمان پسرخاله پارت 98

۵ دیدگاه
    خم شدم و با نزدیک‌کردن لبهام به لبهاش جواب دادم: -از تو که خیلییییی بدم‌میاد ابروش بالا رفت و لبهاش غنچه شدن. نی نی چشمهاش رو دوست داشتم…
رمان پسرخاله پارت 97

رمان پسرخاله پارت 97

۱۹ دیدگاه
  نگاهمو ازش گرفتم و با برگردوندن سرم،بغضمو فرو خوردم و قدم زنان به راه افتادم… با تاخیر دنبالم اومد.دستشو دور گردنم انداخت و منو به خودش فشردو پرسید: -ببینم…اینکه…
رمان پسرخاله پارت 96

رمان پسرخاله پارت 96

۱۴ دیدگاه
  غرق فکر بودم که یکنفر از پشت بهم نزدیک شد و دستم رو محکم توی دستش گرفت. سر که برگردوندم با یاسین چشم تو چشم شدم. ایستادم و با…
رمان پسرخاله پارت 95

رمان پسرخاله پارت 95

۶ دیدگاه
  سفارشات دختر و پسر جوونی که تو قسمت وی ای پی نشسته بودن واز هر فرصتی برای مالیدن هم بهره میبردن رو گذاشتم روی میزشون وبا زدن یه لبخند…
رمان پسرخاله پارت 94

رمان پسرخاله پارت 94

۸ دیدگاه
    مکث کردم.زل زدم تو چشمهاش‌….. تو چشمهایی که یه زمان بدجور خاطرشون رو میخواستم اما حالا……حالا دیگه نه! الان فقط یه نفرو میخواستم اونم یاسین بود و بدبختانه…