رمان الهه ماه پارت 812 سال پیش۳ دیدگاه ماهک بی اراده اخم میکند هیچ حس خوبی به نوع نگاهش نداشت… _نمیدونم بچه ها چیزی از من بهت گفتن یا نه.. دستش را به…
رمان الهه ماه پارت 802 سال پیشبدون دیدگاهپرهام تک خند پر استرسی میزند: _دختر چرا شلوغش میکنی..؟مگه سام و تازه شناختی؟ _ولی سام راجب مهمونی امشب هیچ حرفی بهم نزده بود .. _شاید…
رمان الهه ماه پارت 792 سال پیشبدون دیدگاه چشم باز میکند و به تصویرش در آینه خیره میشود.. باران با لبخند لباس را به سمتش میگیرد.. _پاشو تنت کن عزیزم .. ماهک با…
رمان الهه ماه پارت 782 سال پیشبدون دیدگاه ماهک با همان لبخندشیطان گوشه ی لبش سر تکان میدهد.. _ناچ شیطنتش گل کرده بود انگار و خدا میدانست سام از این حالتش چگونه بی طاقت می شد.. _زبونتم…
رمان الهه ماه پارت 772 سال پیشبدون دیدگاه با تن صدایی ناباور صدایش میزند.. _سام؟ سام بی توجه به او چشم میبندد و ساعدش را روی پلک های خسته اش قرار میدهد.. _هوم..؟ ماهک در سکوت نگاهش…
رمان الهه ماه پارت 762 سال پیشبدون دیدگاهنمیتوانست تنها بماند.. در این لحظه عجیب دلش میخواست کسی را کنارش داشته باشد.. کسی که بتواند سر روی شانه هایش بگذارد و بدون خجالت و ترس از قضاوت شدن…
رمان الهه ماه پارت 752 سال پیشبدون دیدگاه شدت اشک های مهربان با دیدن حال سپهر بیشتر میشود .. انگار عادت کرده بود این مرد را همیشه قرص و محکم ببیند که حالا انتظار دیدنش آنهم در…
رمان الهه ماه پارت 742 سال پیشبدون دیدگاه دست خودش نبود که نگرانش بود میترسید با ماندنش زیر باران دوباره تب کند و حالش بد شود.. _آخه این چه دردیه که بعد این همه سال تمومی نداره…
رمان الهه ماه پارت 732 سال پیشبدون دیدگاه دستش را میگیرد و میخواهد او را به طرف در ببرد که ماهک با یک حرکت دستش را از دستانش بیرون میکشد.. _بدون تو از اینجا بیرون نمیرم.. سام…
رمان الهه ماه پارت 722 سال پیشبدون دیدگاه صدای باز شدن در مقبره به گوشش میرسد و کمی بعد پیرمردی پا به به سن گذاشته با موهای جو گندمی و ریش بلند سفید درحالی که یک دستش…
رمان الهه ماه پارت 712 سال پیشبدون دیدگاه این حرف ها را زده بود تا ماهک را آرام کند درحالیکه خودش خیلی خوب میدانست سام کسی نبود که بی خبر بخواهد جایی برود .. ماهک با استرس…
رمان الهه ماه پارت 702 سال پیشبدون دیدگاه سپهر قدم پیش میگذارد.. بوی گوشت سوخته در بینی اش میپیچد و چشمانش روی جسد دو دو میزند.. دستش روی قلبش چنگ میشود.. بیش از آن دیدن آن صحنه…
رمان الهه ماه پارت 692 سال پیشبدون دیدگاه ساعت ها بود که نگاه مات شده اش را خیره به خیابان دوخته بود.. در خلسه بود.. ماننده مرده ای که راه میرفت که نفس میکشید .. رفت و…
رمان الهه ماه پارت 682 سال پیشبدون دیدگاه کوتاه چشم میبند و بی مقدمه لب باز میکند : _ماهک ..من .. دخترک گیج با چشمان خیسی که خواستنی ترش کرده بود به او زل میزند.. سام برای…
رمان الهه ماه پارت 672 سال پیشبدون دیدگاه نگاهش روی اخم های درهمش مینشیند.. قطرات درشت عرق جای جای صورتش خودنمایی میکرد و ابروهای خوش حالتش اخم ریزی داشت.. حتی در اوج ضعف و بیماری هم چهره…