پاییزه خزون پارت ۵۱3 سال پیش۱ دیدگاه پاییزه خزون لبخندی زدمو سرمو به سینش تکیه دادم دوست داشتم حداقل برای چند ثانیه هم شده آرامش بگیرم از بغلی که میدونم هفت رنگ نیست ،یه رنگه… ،میدونم…
رمان پسر بد پارت 403 سال پیش۳۶ دیدگاه… چند ماه بعد … با چشمایی نم دار ، لب زد : _ آوین ، آبجی تورو خدا یه کاری کن … من نمیخوام آوا رو از دست بدم…
رمان ورطه دل پارت ۱۶3 سال پیش۴ دیدگاهبعداز خوردن صبحانه از پذیرش درخواست آژانس می کنم می نشینم آدرس را می دهم به خیابان ها نگاه می کنم به تکاپوی مردم هرکس برای خودش دغدغه ای داشت…
رمان نیمه گمشده پارت 123 سال پیش۳۱ دیدگاه💜🖤… چند هفته بعد …🖤💜 سبزه رو گذاشتم کنار سفره ی هفت سین و کنار فلور نشستم … نگاهمو به اطراف دوختم ، خاله سحر … رها ؛ سنا ……
رمان اورا پارت دهم☆3 سال پیش۳ دیدگاه🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #رمان_او_را … 💗 #قسمت_دهم -سلام.فکراتونو کردید😅؟ -تو همین نیم ساعت؟؟ -برای من که اندازه نیم قرن گذشت! نمیخوای یه نفر عاشقت باشه؟ دوستم نداری،نداشته باش! فدای سرت… ولی بذار…
رمان او_را پارت نهم☆3 سال پیشبدون دیدگاه#او_را #قسمت_نهم یه دوش گرفتم و موهامو سشوار کشیدم. هوا خیلی سرد شده بود. ❄️برف های ریز تو هوا میرقصیدن و آروم رو زمین جا خوش میکردن، یادم اومد که…
رمان عشق خلافکار پارت 593 سال پیش۹ دیدگاهانگار که تازه متوجه من میشه گیج و مشکوک میگه: هیچی چشمامو ریز میکنم و میگم: به خاطر هیچی اینطوری رفتی تو فکر؟ _ تو فکر کن تمرکز کردم. باشه…
رمان عشق خلافکار پارت 583 سال پیش۳ دیدگاهحرصی از حرفش میگم: نه واقعا انگار دلت سیلی و کشت های منو میخواد. برای باراول مجانیه نگران نباش. از جاش بلند میشه و همونطور که خنده های ریزی میکنه…
رمان پسر بد پارت 393 سال پیش۳۷ دیدگاه* * * * توی حیاط بودم ، اشکان تو اتاقش خواب بود … ساعت ۵ بعد از ظهر بود ! … . اومده بودم اینجا یه هوایی بخورم ،…
رمان نیمه گمشده پارت 113 سال پیش۵۰ دیدگاه⚡☄⚡☄⚡☄⚡☄⚡☄⚡☄⚡☄⚡ بدو بدو خودشو بهم رسوند و با گرفتن بازوم ، منو سر جام نگه داشت … . کلافه پوفی کشیدم که عصبی گفت : _ فلور ، من فقط…
پاییزه خزون پارت ۵۰3 سال پیشبدون دیدگاه پاییزه خزون گوشیم دوباره به لرزش درومد ولی جلو این پت و مت نمیتونستم جواب بدم که قطعا آراز سرمو ایندفعه با گیوتن میزد ….مثل همیشه با غرور کنارشون…
رمان نمیه گمشده پارت 103 سال پیش۴۳ دیدگاه+سارا غلط کردم ببخشید دیگه ، مرگ اجی گریه نکن دستمال کاغذی تو دستشو جر داد و تیکه تیکه کرد ــ آخه الاغ ، بوزینه ، کرم خاکیییی من چه…
رمان پسر بد پارت 383 سال پیش۳۱ دیدگاه* * * * عصبی در اتاقو وا کردم و داخل شدم … به طرف گهواره ی اشکان حرکت کردم و گذاشتمش توش … . با نفس نفس بهش زل…
رمان نیمه گمشده پارت 93 سال پیش۱۰۰ دیدگاهپوزخند تلخی زدم ؛ سرمو انداختم پایین و خیره به کتاب فارسی ، با غمگین ترین حالت ممکن لب زدم : + بله خانوم ، حق با شماست … !…
رمان نیمه گمشده پارت 83 سال پیش۲۱۱ دیدگاههر دو همرمان به در پرورشگاه رسیدیم ، مثل همیشه ! … . خندون وارد پرورشگاه شدیم ، با دیدن آتنایی که روی یکی از مبلای توی سالن نشسته بود…