رمان مادمازل پارت ۱۴۹ 4.5 (27)

۲ دیدگاه
      چشمهام روی صورتش به گردش دراومد. روی صورتش که یه لبخند طمع کارانه روش جا خوش کرده بودم. یعنی من رستارو میپیچوندم و… و در لحظه یه…

رمان مادمازل پارت ۱۴۸ 4.5 (32)

۲ دیدگاه
      نفسم رو با کلافگی بیرون فرستادم و به ترگل که شبیه به بیفکرها حرف میزد نگاه کردم. نمیفهمم چرا باخودش به این نتیجه رسید که این حرف…

رمان مادمازل پارت ۱۴۴ 4.6 (24)

۶ دیدگاه
      با گفتن این حرفها دوباره نگاهشو دوخت به رو به رو. مشخص بود اینبار دیگه واقعا ازم ناراحت و مثل تمام دفعات قبل نتونست زود و سریع…