رمان سایه پرستو پارت ۲۵ 4 (12)

۲ دیدگاه
    زیر چشمی نگاهی بهش انداختم   – من همیشه حرف حق و میزنم خودتم می‌دونی خدایی زرنگ و با سلیقه‌س، کف خونش مثل آینه‌س ندیدی که، نه مثل…

رمان سایه پرستو پارت 24 3.7 (9)

بدون دیدگاه
      نازبانو حالا با ذوق گفت   نازبانو: آرنگ پسر، مادر فدات آخ پسر داماد بسازُم تَرَ بالاخره سر عقل بُمیُ…(پسرم داماد بشی بالاخره سر عقل اومدی)  …

رمان سایه پرستو پارت۱۹ 4.1 (15)

۱ دیدگاه
    با چشمای متعجب به ولگا نگاه کردم که داشت تصویری با گیلدا صحبت میکرد! ولگا چی داره میگه؟ گیلدا چجوری متوجه شده من حالم بد شده؟   صدای…

رمان سایه پرستو پارت ۱۷ 4.4 (10)

۲ دیدگاه
    پناه دست‌شو مشت کرد مشخص بود فشار زیادی روشه، با لحنی که اصلا آروم نبود گفت   پناه: محمد گناهکار نیست!؟ شما دیگه چرا این حرف و میزنید!؟…

رمان سایه پرستو پارت ۱۴ 4.3 (10)

بدون دیدگاه
    مارینا خانم بلند شد   مارینا :حتما عزیزدلم، برای کریسمس گیلدا هم میاد پس فردا پرواز داشت از پایان‌نامه‌ش یه ایراد گرفتن بتونه قبل از تعطیلات حل کنه…