رمان سایه پرستو پارت ۳۸ 4 (9)

بدون دیدگاه
    ولگا مکث کوتاهی کرد و بعد گفت   ولگا: یه هوا دست بالا بگیر خودتو… آقا شما به دانشجو‌های دختر آمپول میزنید؟ عجیبه ها… اونوقت داخل دانشگاه یا…

رمان سایه پرستو پارت ۳۲ 4.7 (7)

بدون دیدگاه
    تیگران سعی کرد توی لحنش نشون نده که منو شناخته… البته با واکنش‌‌های که داشت گند زده بود!   تیگران: بفرمایید جناب درخدمتم…   بلند شدم… سعی کردم…