دلوین🥺❤️🔥 عصبی نگاهشو چرخوند سمتم و گفت: ــ گفته بودم نمیشه و نمیخوام و نمیتونم نداریم .. نکنه فراموشی گرفتی! یا شایدم دلت میخواد کبودت کنم هوم؟! تخس و یه…
♡✓آرژان✓♡ ماشینمو روشن کردمو از عمارت زدم بیرون عمارتی که توش روز و شبمو با یاد دلوین سپری میکردم منم از شاگردای اهورا و آبتین بودم ولی هیشکی اینو نمیدوست…