رمان پاییزه خزون

پاییزه خزون پارت ۵۱

۱ دیدگاه
  پاییزه خزون لبخندی زدمو سرمو به سینش تکیه دادم دوست داشتم حداقل برای چند ثانیه هم شده آرامش بگیرم از بغلی که میدونم هفت رنگ نیست ،یه رنگه… ،میدونم…

رمان پسر بد پارت 40

۳۶ دیدگاه
… چند ماه بعد … با چشمایی نم دار ، لب زد : _ آوین ، آبجی تورو خدا یه کاری کن … من نمیخوام آوا رو از دست بدم…

رمان ورطه دل پارت ۱۶

۴ دیدگاه
بعداز خوردن صبحانه از پذیرش درخواست آژانس می کنم می نشینم آدرس را می دهم به خیابان ها نگاه می کنم به تکاپوی مردم هرکس برای خودش دغدغه ای داشت…

رمان نیمه گمشده پارت 12

۳۱ دیدگاه
💜🖤… چند هفته بعد …🖤💜 سبزه رو گذاشتم کنار سفره ی هفت سین و کنار فلور نشستم … نگاهمو به اطراف دوختم ، خاله سحر … رها ؛ سنا ……

رمان اورا پارت دهم☆

۳ دیدگاه
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 #رمان_او_را … 💗 #قسمت_دهم -سلام.فکراتونو کردید😅؟ -تو همین نیم ساعت؟؟ -برای من که اندازه نیم قرن گذشت! نمیخوای یه نفر عاشقت باشه؟ دوستم نداری،نداشته باش! فدای سرت… ولی بذار…

رمان او_را پارت نهم☆

بدون دیدگاه
#او_را #قسمت_نهم یه دوش گرفتم و موهامو سشوار کشیدم. هوا خیلی سرد شده بود. ❄️برف های ریز تو هوا میرقصیدن و آروم رو زمین جا خوش میکردن، یادم اومد که…

رمان عشق خلافکار پارت 59

۹ دیدگاه
انگار که تازه متوجه من میشه گیج و مشکوک میگه: هیچی چشمامو ریز میکنم و میگم: به خاطر هیچی اینطوری رفتی تو فکر؟ _ تو فکر کن تمرکز کردم. باشه…

رمان عشق خلافکار پارت 58

۳ دیدگاه
حرصی از حرفش میگم: نه واقعا انگار دلت سیلی و کشت های منو میخواد. برای باراول مجانیه نگران نباش. از جاش بلند میشه و همونطور که خنده های ریزی میکنه…

رمان پسر بد پارت 39

۳۷ دیدگاه
* * * * توی حیاط بودم ، اشکان تو اتاقش خواب بود … ساعت ۵ بعد از ظهر بود ! … . اومده بودم اینجا یه هوایی بخورم ،…

رمان نیمه گمشده پارت 11

۵۰ دیدگاه
⚡☄⚡☄⚡☄⚡☄⚡☄⚡☄⚡☄⚡ بدو بدو خودشو بهم رسوند و با گرفتن بازوم ، منو سر جام نگه داشت … . کلافه پوفی کشیدم که عصبی گفت : _ فلور ، من فقط…
رمان پاییزه خزون

پاییزه خزون پارت ۵۰

بدون دیدگاه
  پاییزه خزون گوشیم دوباره به لرزش درومد ولی جلو این پت و مت نمیتونستم جواب بدم که قطعا آراز سرمو ایندفعه با گیوتن میزد ….مثل همیشه با غرور کنارشون…

رمان نمیه گمشده پارت 10

۴۳ دیدگاه
+سارا غلط کردم ببخشید دیگه ، مرگ اجی گریه نکن دستمال کاغذی تو دستشو جر داد و تیکه تیکه کرد ــ آخه الاغ ، بوزینه ، کرم خاکیییی من چه…

رمان پسر بد پارت 38

۳۱ دیدگاه
* * * * عصبی در اتاقو وا کردم و داخل شدم … به طرف گهواره ی اشکان حرکت کردم و گذاشتمش توش ‌… . با نفس نفس بهش زل…

رمان نیمه گمشده پارت 9

۱۰۰ دیدگاه
پوزخند تلخی زدم ؛ سرمو انداختم پایین و خیره به کتاب فارسی ، با غمگین ترین حالت ممکن لب زدم : + بله خانوم ، حق با شماست ‌… !…

رمان نیمه گمشده پارت 8

۲۱۱ دیدگاه
هر دو همرمان به در پرورشگاه رسیدیم ، مثل همیشه ! … . خندون وارد پرورشگاه شدیم ، با دیدن آتنایی که روی یکی از مبلای توی سالن نشسته بود…