رمان شالوده عشق پارت ۲۳ 4.2 (26)

۱ دیدگاه
        -من نگران گندم چطوری ب…   هنوز حرفم تموم نشده بود که یک پرستار آمد و گفت که روانپزشک‌شان می‌خواهد با آذربانو و امیرخان صحبت کند.…

رمان شالوده پارت ۲۰ 4.4 (33)

۲ دیدگاه
        -قربان…   -این چه وضعیه؟   -باور کنین ما بی تقصیریم امیر خان… کار خدمتکارتونه…   -خدمتکارم؟   -بله شمیم خانوم…   اخم های امیرخان درهم…

شالوده عشق پارت ۱۹ 4.3 (23)

۱ دیدگاه
          -سلام آقا خیلی خوش اومدین…خوش اومدین خانوم.   -ممنونم   -تو دفتره بالاست؟ نجمی پیششه؟   -بله منتظر شمان.   -خیلی‌خب   بالاخره و بعد…

رمان شالوده عشق پارت ۱۶ 4.5 (38)

۱ دیدگاه
        -اومد… اومد. وای دارم از استرس می‌میرم. شیرینی‌هایی که دوست داشتو درست کردی دیگه آره؟   -کردم نگران نباش.   سریع سینی را از دستم گرفت…

رمان شالوده عشق پارت ۱۱ 4.3 (34)

۱ دیدگاه
      خجالت زده برگشتم.   -خواستی بهم یادآوری کنی که باهام قهری؟   -خواستم یادآوری کنم دلجویی های لوست قشنگ‌تر از زبون الآنت بود!   -باهام آشتی کن.…