رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۲۴

۲ دیدگاه
رستا میدانم که دروغ می‌گوید میفهمم که چیز مهمی را از من پنهان می‌کنند با قهر رو برمیگردانم و دیگر صحبتی نمیکنم نگاهش نمیکنم اما میفهمم که هر چند دقیقه…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۲۳

۵ دیدگاه
کوله‌پشتی را بر روی دوشم می‌اندازم و همراه هم از اتاق خارج میشویم بابا و البرز تا پایین و جلوی در همراهی‌امان می‌کنند سامی چمدانم را داخل صندوق می‌گذارد و…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۲۲

بدون دیدگاه
بهانه خنده‌داری برای نگران نکردنش آورده‌ام اما او متوجهش نمیشود به سرعت بلند می‌شود و به سمت آشپزخانه می‌رود چند نفس عمیق میکشم و او به سرعت برمی‌گردد کنارم بر…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۲۱

۲ دیدگاه
کمی با صفحه موبایل کار می‌کند و بعد آن را کنارگوشش قرار می‌دهد از صحبت‌هایش میفهمم که با بابا صحبت می‌کند کمی بعد تلفن را قطع می‌کند و درحالی آن…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۲۰

۶ دیدگاه
دو روز به سرعت نور میگذرد در تمام مدت لحظه‌ای تنهایش نگذاشتم دلش را نداشتم که اورا تنها بگذارم و جای دیگری بروم حال بدش خالم را بد می‌کند اما…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۱۹

۵ دیدگاه
از اتاق خارج میشوم داخل سالن با دیدنم از جایشان بلند می‌شود نمیدانم چه چیزی در چهره‌ام می‌بینند که آوا سریع می‌پرسد آوا_چیشد؟ لبخندی بر لب‌هایم می‌نشیند و آرام زمزمه…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۱۸

۱۴ دیدگاه
دست سردش را در دست می‌گیرم و بوسه‌ای پشتش میزنم پشت دستش را آرام نوازش میکنم و زیر لب با او حرف میزنم _رستام؟…………….پاشو…………..پاشو که خوب تنبیهم کردی……………همش به این…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۱۷

۶ دیدگاه
ماشین را جلوی در پارک میکنم و با قدم‌های آرام وارد بیمارستان میشوم حواسم جمع نیست و با ورود به بخش محکم به دیوار برخورد میکنم متعجب سرم را بالا…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۱۶

۴ دیدگاه
_تو خیلی بدبختی……………..چرا فکر کردی میتونی جاشو برام بگیری؟ چانه‌اش میلرزد و اشک‌هایش اینبار ساختگی نیست دنیا_چون دوست دارم پوزخندی میزنم و چانه‌اش را به ضرب رها میکنم از جایم…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۱۵

۲ دیدگاه
به روبه‌رو خیره میمانم خیالم کمی راحت شده‌است اما تا زمانی که چشمان بازش را نبینم قلب بیقرارم آرام نمیگیرد دقایق طولانی را به روبه‌رو خیره میمانم با بلند شدن…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۱۳

۶ دیدگاه
سامی پایم را بیشتر بر روی پدال گاز میفشارم قلبم از هیجان دیدن دوباره‌اش تند می‌تپد و دستانم لرز خفیفی دارد ماشین را کناری پارک میکنم و به سرعت پیاده…

رمان قانون عشق فصل دوم پارت ۱۱

۳ دیدگاه
سامی کلافه از اتاق بیرون میروم و به سمت آشپزخانه حرکت میکنم در همان حال صدایم را کمی بالا میبرم _مامان؟ پشت کانتر میایستم به سمتم برمی‌گردد و نگاهم می‌کند…