به روبهرو خیره میمانم
خیالم کمی راحت شدهاست اما تا زمانی که چشمان بازش را نبینم قلب بیقرارم آرام نمیگیرد
دقایق طولانی را به روبهرو خیره میمانم
با بلند شدن صدای زنگ موبایلم نگاه خشک شدهام را تکان میدهم و آن را از داخل جیبم بیرون میآورم
نام حامی بر روی صفحه نقش بستهاست
پس از صاف کردن صدایم تماس را وصل میکنم و موبایل را کنار گوشم قرار میدهم
سامی_جانم؟
گرفتگی صدایم کمی مشهود است اما حامی متوجهش نمیشود
_سامی این سلیطه همش جفتک میپرونه چیکارش کنم؟
نگرانی تمام حواسم را مختل کرده است که دنیا را فراموش کردم
با نوک انگشت پلکهایم را میفشارم و کوتاه جواب میدهم
_میام
به تماس پایان میدهم و البرز را مخاطب قرار میدهم
سامی_باید تا یه جایی برم و بیام………..زود برمیگردم اما میشه………….میشه هرچی شد بهم بگی؟
البرز لبخند تلخی میزند و آرام جواب میدهد
البرز_باشه…………برو بیا
سری تکان میدهم و ممنون کوتاهی زمزمه میکنم
از جایم بلند میشوم
هنوز چند قدم دور نشدهام که با صدای البرز به سمتش برمیگردم
البرز_سامی؟
جلو میآید و سوئیچ ماشینش را به سمتم میگیرد
البرز_با ماشین برو
لبخند محوی و تلخی میزنم و سوئیچ را از دستش میگیرم
_دمت گرم
بر میگردم و درحالی که تکهای از جانم را آنجا گذاشتهام از بیمارستان خارج میشوم
سوار بر ماشین به سمت خانه میروم
نزدیک به یک ربع بعد ماشین را جلوی درب پارک میکنم و پیاده میشوم
زنگ را میفشارم و کمی بعد در بی هیچ حرفی باز میشود
با قدمهای آرام اما محکم از حیاط میگذرم و وارد خانه میشوم
با ورودم مامان جلو میآید
مامان_چیشد مادر دیدیش؟
بوسهای بر موهای رنگ شدهاش میزنم
_میگم واست مامان………………حامی کجاست؟
نگاهش به خشم مینشیند
مامان_توی اتاق خودش مراقبه اون عفریته فرار نکنه
آرام جواب میدهم
_باشه……….
میگویم و به سمت اتاق حامی حرکت میکنم
هرچه نزدیکتر میشوم صدای جیغهای دنیا واضحتر میشود
در را محکم باز میکنم و وارد میشوم
دنیا با دیدنم ساکت میشود و حامی که بر روی تخت نشسته بلند میشود
دنیا جلو میآید و چهرهاش را مظلوم میکند
مظلومیتی که ساختگیاش مشهود است
با دیدنش خشم در وجودم زبانه میکشد و پشت گوشهایم داغ میشود
دنیا_سامی…………….
فرصت کامل کردن جملهاش را نمیدهم و دستم محکم بر روی گونهاش فرود میآید
ضرب دستم آنقدر محکم است که بر روی زمین میافتد و مبهوت نگاهم میکند
من
مردی که همیشه دست بلند کردن بر روی زن خط قرمزم بود سر رستا با هیچ کس شوخی ندارم
جلو میروم و جلویش زانو خم میکنم
نگاه کوتاهی به حامی میاندازم که به سرعت بیرون میرود
با صدای بسته شدن در نگاهم را به نگاه مبهوت و پربغضش میدهم
دستم را زیر چانهاش میگذارم و سرش را کمی بالا میکشم
میدونم کوتاهه اگه حمایتها خوب باشه فردا صبح هم پارت داریم😉🥰🤕
ظهر شد.🤗😎
گفتم اگر حمایتخا خوب باشه دیگه🤕