رمان قلب عاشق پارت ۵۵3 ساعت پیشبدون دیدگاه مینشیند. اتفاقا خوب هم شد، چطور این وقت روز تنهایی پله ها را پایین میرفت و از مقابل در خانه پایین و آشپزخانه رد میشد،…
رمان قلب عاشق پارت ۵۴2 روز پیشبدون دیدگاه با غروری شکسته چشم به دیوار بی رنگ و رو میدوزد.. پس زدن های عروسک تمامی نداشت حال به هر شکل و به هر نحوی …
رمان قلب عاشق پارت ۵۳4 روز پیشبدون دیدگاه به نظر جهان شوخی میکرد اما.. نه مزاح نبود.. چهره اش کاملا جدی بود، حتی با آن خط اخم بین دو ابرویش بدون هیچ…
رمان قلب عاشق پارت ۵۲6 روز پیشبدون دیدگاه بد شده بود.. ترسناک بود همه چیز داشت از کنترلش خارج میشد و شاید.. همان لحظه که ” بله” عقد را داد همه چیز از اصول و…
رمان قلب عاشق پارت ۵۱1 هفته پیشبدون دیدگاه سفره را جمع میکند و شستن آن چند عدد ظرف را به بعد موکول میکند دو لیوان چای و شیرینی میشود تقریبا غذای دختر.. _…
رمان قلب عاشق پارت ۵۰1 هفته پیشبدون دیدگاه تکیه به کابینت نگاهی سرتاسر به آشپزخانه میاندازد علاوه بر کوچک بودنش خیلی هم کار میبرد در چندتایشان را باز میکند و نگاهی به داخل…
رمان قلب عاشق پارت ۴۹2 هفته پیش1 دیدگاهخودش را جمع و جور میکند، وا دادن کنار این مرد نتایج خوبی به همراه نداشت باز هم برنمیگردد ….. اگه باز نمیکنید با همین لباس برم بخوابم، خیلی خستم…
رمان قلب عاشق پارت ۴۸2 هفته پیشبدون دیدگاه خواست در را باز کند، اما دست جهان زود تر روی دستگیره مینشیند در این حالت میشد تن مرد را پشت سرش و در نزدیک ترین حالت…
رمان قلب عاشق پارت ۴۷3 هفته پیش4 دیدگاه لب هایش انگار به هم دوخته شده بودند و شاید این لرزش بی امان تنش از سرما بود! خود را عقب میکشد اما.. نمیشود..…
رمان قلب عاشق پارت ۴۶4 هفته پیش1 دیدگاه …..الان گفتم که نمیتونم باشه برای یه وقت دیگه اخم های جهان به هم گره میخورند _ پس یارا رو میبرم ……یعنی چی؟…
رمان قلب عاشق پارت ۴۵4 هفته پیش2 دیدگاه دیگر هیچ حرفی نمیزند. تا عمارت هر دو در سکوت میمانند.. چندین عکس مختلف به خواست عکاس و گاهی پیشنهادی از سمت نازنین گرفته میشود با…
رمان قلب عاشق پارت ۴۴1 ماه پیشبدون دیدگاه لحظه ای بعد جهان با آن کت و شلوار ذغالی خوشدوخت، همراه آن پیرهن سفید که به زیبایی، به پوست کمی تیره اش نشسته بود داخل میشود…
رمان قلب عاشق پارت۴۳1 ماه پیشبدون دیدگاه _ بد نیستم ….. خوبه ثانیه ها میگذرد ولی هیچ کدام دستشان برای تایپ کلمه ای پیش نمیرفت چقدر حالشان تضاد داشت.. هر کدام…
رمان قلب عاشق پارت ۴۲1 ماه پیشبدون دیدگاه هیچ نمیگوید.. فقط نگاهش را روی صورت دختر میچرخاند دیدن برق چشم های دختر کار سختی هم نبود. حتی چندان سعی هم برای پنهانش نداشت…
رمان قلب عاشق پارت ۴۱1 ماه پیشبدون دیدگاه به درخواست مدیر جواهری برای پذیرایی به طبقه بالا دعوت میشوند نازنین در کنار جهان و کمی چسبیده به او مینشیند مدیریت هم روی تک مبل…